میم/الف/لام
يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۲۴ ق.ظ
آفتاب؛
آفتابِ گرمِ بازیگوش، لیلیکنان و سرخوش، خودش را میان موهایی بلند، به بلندی یلدا، پنهان میکند.
تا شبِ گیسویش بماند.
تا مهر، دستش به آذر نرسد.
تا ماه،
تنها رویِ او باشد.
تا درد،
غریبانهترین دلتنگی بماند.
تا یاد،
تنها یاد دلکَش او باشد و
دل...
دیوانهی او.
آفتاب... بازیگوش، چُنان معشوقی که بوسهاش را با ناز و شرم، پنهان میکند، رقصان و دلربا، میان تاب موها...
آفتاب چون خیالی محال،
آفتاب...
- ۰۳/۰۱/۱۲
یاسی کجایی؟ خوبی؟ 😔