جاودانگی
و دیگر چه تفاوتیست میان سال و ماه و روز؟
تو خیال کن که نشستیای روبهرویم؛
تو خیال کن که زودتر از پاییز، نشستهای به تماشا.
بگذار پاییزِ عجول و ناماندگار، لیلی کنان تا یلدا، بیحواس و سرخوش ازمان دور شود...
دیگر چه تفاوتیست میان لحظهها؟
حالا بهار هم پاییز است محبوب من، و پاییز، چهار فصل از جنون مرا در دل دارد.
تو خیال کن که نشستهایم به تماشا؛ من به تماشای چشمهایی که میخندند و تو به تماشای رقص گیسوانی بیقرار.
و خورشید به تماشای دستهای ما...
و شبی که گذشت به تماشای دلهای ما.
- ۰۲/۰۷/۰۶
وبلاگ زیبایی دارین ، به من هم یک سر بزنین :
366day.ir
راستی ممنون میشم اگه من را هم به پیوندهای روزانه تون اضافه کنین.
سپاس فراوان