یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

وقتی خودت رو دست خودت باد کردی

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۵ ب.ظ

کنار گیسو دراز کشیدم‌. خوابه. منم خواب و بیدارم. برای نوشتن چشم‌هامو به زور باز نگه می‌دارم‌. دلم می‌خواد گیسو رو بغل کنم، صورت کوچولوشو بگیرم تو سینه‌م. خیلی کوچیکه. خیلی شیرینه. زیادی شیرین و تو دل بروئه. نون خامه‌ای. اصلا دلم می‌خواد بگیرمش تو بغلم و نذارم بزرگ بشه. آدم همیشه بچشو دوست داره اما سن شیرین بودنش، اینجوری که دیوونه‌ت می‌کنه، محدوده‌. بچه‌ نهایتا تا چهار سال این حال جنون‌آمیز و افیونی رو بهت می‌ده. بعدش هم عاشقشی، به جونت بسته‌‌س اما اینطوری با اعصاب روانت بازی نمی‌کنه و دلت براش قنج نمی‌ره.

هر وقت این‌طوری کنارمه فکرم همین جوری ‌‌‌‌‌‌می‌بافه برای خودش...

 

غروب دارم می‌رم خونه‌ی خودم. فهیم دیشب ازم می‌پرسید دلت برای خونه‌ت تنگ نشده؟ چرا تندی نگفتم آره؟ حس خاصی نداشتم. برام مهم نبود. نمی‌دونم شایدم بود...

احساس می‌کنم خارج از برنامه زندگی می‌کنم. رو هوا. بی‌هدف.

یه روزایی، دلم بی‌قرار خونه می‌شد، برای خودِ خونه. برای تنهاییم. برای حوزه استحفاظیم. الانم بهش فکر می‌کنم دلم می‌خوادشا، ولی یه جور بی‌تفاوتی هم کنارش هست. که خب که چی؟ همه‌چیز برام شده در لحظه؛ بعدش انگار محو می‌شه. یک جوری محو که انگار اصلا نبوده. تحت تاثیر چیزی نیستم.

از طرفی هم دوست ندارم با خیلی چیزها مواجه بشم؛ با زندگیم، با برنامه‌ای که ندارم، با وزنی که می‌خوام کم کنم و نمی‌کنم، با کرمی که دور چشمام نمی‌زنم. با مادری‌ای که در عین حال که همه چیزمه اما گریزی ازش نیست و منو تنها گیر میاره و روم سوار می‌شه و بیچارم می‌کنه، خسته می‌شم، کم میارم. با مسئولیت‌های زیادم؛ روتین و تکرارِ تموم‌نشدنیِ پخت‌و‌پز و شستن و بردن آشغالا و خرید و...

با فکرِ به درآمد که همش توی ذهنم هست و کاری هم یا انجام نمی‌دم یا ازم برنمیاد یا شرایطم خوب پیش نمی‌ره.

با مدرکی که تو دانشگاهه و حتی نگذاشتمش در کوزه آبشو بخورم محض دل‌خوشی.

با این خودِ مزخرف‌تر از مزخرفم.

اه.

ولش کن بابا.

بیا فکر کنیم می‌رم خونه، این گرمای تخمی رو که در نظر نگیریم. می‌تونم ملحفه تختمو بشورم و با بوی مایع لباسشویی کیف کنم‌. یا شاید یه روز عصر بالکن رو بشورم و یک عالمه خاک و آشغال دیگه نباشن و آخر شب که رفتم سیگار بکشم و به ستاره‌ها نگاه کنم بتونم پامو بدون دمپایی بذارم رو زمین.

به هیچ آدمی هم فکر نکنم. نه به بابای بچه‌ها نه کس دیگه. با فکر کردن به روزای اولمون خودمو به فنا ندم. با فکر کردن به اون همه شور و عشق و انرژی، اون همه کم نیاوردن و یک تنه تلاش کردن. ولی در نهایت من حسم به بابای بچه‌ها بد نشد هیچ‌وقت‌. ازش بدم نیومد. حتی بدیاشو، کم‌کاریاشو یادم رفت. فقط دیگه برام مهم نبود. دیگه عاشقش نبودم. دیگه ازش انتظاری نداشتم. و دقیقا از وقتی که ازش انتظار نداشته باشی و راحتش بذاری آروم میشه. راحت میشه مثل دو تا دوست، مثل پدر و مادر بچه‌ها بشینیم با هم گپ بزنیم.

من از اول اشتباه کردم که گذاشتم دوستیمون فراتر بره و بشیم دوست‌دختر دوست‌پسر و بعد زن و شوهر. شاید اگر دوست می‌موندیم زندگی طور دیگه‌ای برامون پیش می‌رفت. شاید اون کسی رو پیدا می‌کرد که درکش کنه‌‌. منم احساس نمی‌کردم حروم شدم‌.  

دیروز شیرین داشت بهم می‌گفت تو کینه نداری. کلا آدم کینه‌ای نیستی، خیلی تو فکر رفتم. راست می‌گفت. چیزی که بگام می‌ده احتمالا همینه. شاید اگر یکم کینه‌ای بودم همون کینه، نیروی محرک میشد برای خیلی کارها و اتفاقا.

قرار شد فکر نکنیم دیگه، خب؟ 

بجاش بیا به این فکر کن که تو این گرما که نمیشه پارک هم رفت، چه برنامه تفریحی برای بچه‌ها داری؟!

 

 

 

  • یاسی ترین

نظرات (۲)

سلام یاسی جانم، تو مینویسی و انگار من دارم مینویسم، گاهی فکر میکنم همه ی ما آدم ها ته ته تهش همه مثل همیم، با یک سری حس های مشخص و یک شکل، راستی مگه بابای بچه ها کجا هستن؟ اون گیسوی قشنگ خوردنی رو حسابی از طرف من ببوسش، آلمای قشنگم رو هم همینطور، خوب باشی دوست خوشگلم. 

پاسخ:
سلام عزیزم خوبی مهرناز جانم 
اوهوم درسته 
هست همین‌ورا 
فدای تو 😘😘😘😘

شرایطه سختیه..اما تو از سختی هم راحتی و قشنگی میسازی..

توصیف هات اینو میگه..

 

پاسخ:
اوهوم.
روم زیاده رفیق جان 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">