یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

تا بگذرد درد کمی نیست

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۰۷ ب.ظ

ساعت یک ربع به یک بود و سه تایی نشسته بودیم سر میز و ناهار می‌خوردیم. 

ساعت یک و ربع کلاسش شروع میشه و مثل همیشه دم رفتن به مدرسه پرحرفی و حواس‌پرتی. وقت‌هایی که حوصله ندارم سالاد درست کتم، سبزیجات شسته رو همینجوری با سبد میذارم وسط میز. آلما یه برگ کاهو برمیداره، لوبیا‌پلو می‌ریزه داخلش و ساندویچ می‌کنه! دم رفتن به مدرسه درهای خلاقیت هم باز میشن. بهش میگم زود باش دیگه، دیرت میشه ها، تند‌تند می‌خوره، میگم یواش دلت درد می‌گیره! بچه نمی‌دونه یواش بخوره یا تند‌. گیسو قاشقش رو به شدیدترین شکل ممکن تق تق تق می‌کوبه رو بشقاب، چنگال رو پرت می‌کنه، ماست می‌ریزه رو میز، کاهوها رو ریزریز می‌کنه... منم در سکوت می‌جوم. حتی حال ندارم بگم نکن‌.

خیلی خستم، از همه چی، از خودم، از... 

آلما اشاره می‌کنه به آسمون و میگه مامان ابرا رو! انگار یه آقاهه‌س که داره فوت می‌کنه. گیسو میگه آگا کجاس؟ نگاه میکنم به پنجره‌ی بزرگ آشپزخونه که چند وقت پیش، وقتی نخ پلاستیکی تو دستم بود و داشتم تنظیم می‌کردم، پرده با قسمتی از سقف و دیوار فرود اومد و کلی گچ رفت هوا و یه سکته قلبی رد کردم. 

فقط تونستم به زور از روی گلدونا بلندش کنم. همینجوری مونده اونجا. تنها خاصیتش اینه که آسمون و نور و ابر زیاد داریم. 

بعد آلما کلی شکل دیگه میبینه و سعی می‌کنه به گیسو هم نشون بده که موفق نمیشه.

قبل از اینکه از خونه برم بیرون، یه نگاهی میکنم تو آینه و بازم اون همه جوش رو می‌بینم و باز تعجب می‌کنم از قیافه‌م. انگار تازه دارم بالغ میشم. صورت صاف و بدون کوچک‌ترین جوش و لکم، پر از جوشای گنده شده، یک ماهی هست، هر کدوم که سه چهار روزی از ورودشون می‌گذره، بعدی درمیاد. اینجوری هر جوش تو یه مرحله‌س برای خودش. و هر کدوم گند زده به یه قسمت از پوستم. 

تو آسانسور هم چشمم میفته بهش. از دیدن این صحنه خسته شدم. 

تو حیاط مجتمع و تو مسیری که باید بگذرونم تا برسم بیرون، یک عالمه گل کاغذی و رز کاشتن و پیچ امین‌الدوله. بوش آدمو دیوونه می‌کنه. تنها چیزی که زشتی این آدما و این شهرو داره کم‌رنگ می‌کنه این روزا...

یک هفته بیشتره که بغض دارم و آروم نمیشم. گریه هم کردما، ولی سبک نمیشم. دلم خیلی شکسته‌. میشه گفت حقم این نبود؟ نه نمیشه گفت، هرکس اختیار اینو داره که زندگی خودشو اونجوری رقم بزنه که دلش می‌خواد. منم خودم خودمو انداختم تو این راه. با شوق و ذوق فراوان!!

هرچقدر هم پشیمون باشی، دیگه عمر رفته برنمی‌گرده. تازه دو تا هم بچه تولید کردی!! اونا رو چه کنی؟ من عمیقا برای دخترام ناراحتم که پدر و مادر خوبی ندارن‌. پدرشون خودشیفته و احمقه و مادرشون یه ابله به تمام معنا‌‌. که خوشبینانه دومی رو هم آورد.

من تمام تلاشم رو برای خوشحالی دخترا می‌کنم. سه برابر توانم کار می‌کنم. ولی نمیشه حقایق رو پنهان کرد. نمیشه جلوی درک بچه رو گرفت. بچه می‌فهمه‌. حس می‌کنه، متوجه میشه. و گاهی هم متاسفانه شاهد بعضی چیزا میشه.

من اگر روزگاری آلما ازم متنفر بشه بهش حق میدم. از همین الان بهش حق میدم‌. ولی خودم بی‌هیچ توقعی تا ابد پشت و پناهش می‌مونم. هر وقت خواست بره و خودشو انقد ازم دور کنه که روانش آروم بگیره من یک بارم توقع نمیکنم به یادم باشه... ولی باز هم همه‌ی خودم رو در اختیارش میگذارم تا بهم پناه بیاره، یا روم خالی بشه. من رفیقش میمونم. حتی اگر ولم کنه. 

بچه‌ها یه زمانی انقد کوچیک و ناتوانند که حتی اگر متنفر باشن، باز بهت پناه میارن. از سر بی‌کسی... ولی یه زمانی که اون کوچیکی و ناتوانی از بین بره و بتونن نفرتشونو تو خودشون حس کنن، مزه‌مزه کنند و درکش کنند فاصله می‌گیرند.

نمی‌دونم یه روزی قراره مقابل خدا قرار بگیرم و بپرسم چرا؟ یا فقط اون می‌پرسه؟

شاید اصلا علت اینکه چرا حماقت داشتم رو بخوام بدونم. شاید بخوام ازش بپرسم، حماقت خودم تو دورانی که دیگه بالغ بودم به کنار، انتخابم به کنار، چرا اون موقع که خیلی چیزا دستم نبود اون‌طوری گذشت؟ چرا حالا که بعضی چیزا به اراده من نیست اینطوریه؟

شاید بخوام بپرسم، چرا اصلا زن؟ همه رو یه باره مرد می‌آفریدی که نه دختر باشم که از بابام بترسم، نه زن باشم که از شوهرم، از آدمای تو خیابون حتی، حتی از هم‌جنس خودم که بهم گفت فاسد، فقط چون ظاهرم مثل اون نبود..‌‌. هرچند من با تمام شجاعتم مقابلش ایستادم و حقمو گرفتم. ولی خب هنوزم از یادآوریش غمگینم. من یه آدم معمولی بودم مثل خیلیای دیگه. شاید شبیه اونی که سرش رو زدند به جوب، آسفالت، سنگ، یا هر جا، یا شبیه اونی که «خودش» از بالای ساختمون یا پل افتاد.

بعد از بیش از ده سال، اولین بار بود که حالم از این شهر مزخرف و آدماش بهم خورد. این روزا فقط رزا و امین‌الدوله‌ها قشنگن... 

زن بود اما نگاهش شبیه همون مردی که رو موتور بود و زنش ترکش نشسته بود و از بغلم رد میشد و سرتاپامو ورانداز می‌کرد، کثیف بود. چرک بود. لجن بود. 

من یه آدم معمولی بودم. آدم ندیدید روانی‌ها؟ حالم از این مغزهای متعفن و کپک بهم می‌خوره. واقعا که داخلشون چیزی جز پهن نیست.

نمی‌دونم روزی قراره منم از خدا سوال کنم یا نه؟

همیشه آرزو داشتم دختر خوبه باشم برای ننه بابام و نشد و بعد دیگه دایورت کردم،

خودمو این همه سال جر دادم تا زن خوب باشم و نشد و بعد دیگه دایورت کردم...

خواستم معشوقه باشم و خورد شدم و زمین خوردم...

من،

من خیلی خستم...

منو اگر تو جایگاه زنش قبول نداشت، اگر براش هیچ ارزشی نداشتم حداقل جلوی بچه‌هام خوردم نمی‌کرد... اون بازوهایی اون جوری محکم گرفت و هلش داد، سر بچه‌هاشو تو آغوش گرفتن، بچه‌هاش سر رو اون بازوها گذاشتن و خوابیدن...

اون دستا خیلی بیش از توان بار بلند کرده بودند...

اون قلب خیلی بیشتر از این حرفا شنیده بود و بخشیده بود... 

آخرش هم از واژه‌ی مردونگی استفاده میشه واسه هر چیزی که حرمت داره و قشنگه...

 

  • یاسی ترین

نظرات (۲۲)

یاسی عزیزم

امیدوارم روز و روزگارت بهتر بشه.

پاسخ:
ممنونم عزیزم 😘

نمیدونم چی بگم که حالت بهتر بشه...ولی امیدوارم خدا روزهای بهاری و شاد زندگیتو هرچه زودتر توی مسیرت قرار بده..

و به آرامش و شادی برسی

پاسخ:
مرسی عزیزم 😘

حق داری که سوگوار باشی عزیزم... اما امیدوارم خیلی زودتر از موعد از این سوگ گذر کنی و برای خودت و دخترهات قوی‌ترین باشی

پاسخ:
مرسی عزیزم 😘

یاسی عزیزم تو واقعا زن قوی ای هستی و بهت حق میدم که خسته و آزرده باشی....همه چیزایی که گفتی رو درک میکنم و دیگه حرفی نمیمونه.

اون بهت گفت فاسد ولی من هیچ کلمه ای برای توصیفش پیدا نمیکنم!

با خط های آخرت خیلی دلم گرفت واقعا :) حق هیچ زنی این نیست...

پاسخ:
اوهوم... کاش میشد دو سه روزی مرخصی گرفته :) 

من نمی‌دونم چطور میشه که آدم به خودش حق بده تو خیابون جلوی یکی رو بگیره و راجع بهش نظر بده و به حریم خصوصیش تجاوز کنه و توهین کنه...

عزیزم 😘

وقتی میخونمتون یه قسمت هایی دقیقا خودمم با دو تا بچه هام 

یه جاهایی عمیقا‌ درک تون میکنم

پاسخ:
ای جانم عزیزم 🥺🥲♥️

یاسی جان اول که احساساتت کاملا قابل درک هست و میزان غم و بغضت کاملا قابل فهم هست کاش میشد بغلت کرد. 

به هر حال از راه دور میشه که پیشنهاد بغل کردن رو داد :)

 

همه ی ما یه اشتباهاتی تو زندگی مون داریم که بابتش کلی متضرر شدیم. من نمیگم غصه نخور و یا اشکال نداره و ... چرا اشکال هم داره ولی خب از این به بعد زندگیت تو دو تا انتخاب داری

۱) همون دختر ساده دل و خوش خیال بمونی که خوش بینانه سعی در درست کردن نادرست ترین ها داره 

۲) اونی یاسی خوش خیال و ساده دل رو قاب کنی بکوبی تو دیوار جهت درس عبرت :)) و از این به بعد واقع بینانه زندگی کنی. 

 

ظاهرا خودت دومی رو انتخاب کردی و از این بابت واقعا جای تحسین داری. خیلی جسارت میخواد آدم بپذیره اشتباه تصمیم گرفته! اشتباه فکر میکرده یا اصلا اشتباه زندگی کرده! ولی خب تو این شجاعت و جسارت رو داشتی و الان هم وسط زندگیت هستی عزیزم. همون سوختی رو که استفاده میکردی برای خوش بینی های پیش از حالت همون میتونه بشه سوخت تغییرات از این به بعدت. 

 

میتونی مثالی بشی از انسانیت برای هر چیزی که حرمت و قدرت داره و قشنگه.  

پاسخ:
ممنونم صبای مهربونم 😘😘😘
بیا بغل 
⁦\⁠(⁠^⁠o⁠^⁠)⁠/⁩ 

برای شماره ۱ بودن، دیگه توانی ندارم 😂 
قطعا شماره‌ی دوئه.

ممنونم عزیزم 😘

یاسی قشنگم،

متاسفم، واقعا تو خیلی تلاش کردی ولی همسرت آدم زندگی متاهلیو مسئولیت هاش نبود و نیست. 

امیدوارم پرتوان بمونی برای خودت و دخترهای نازت.

پاسخ:
بله عزیزم همینطوره هیچ وقت نتونست نقششو بپذیره.

ممنونم دوست خوبم ❤️

یاسی

یک سینگل مام

یک قهرمان

کاش بابای بچه ها میخ زیر پای این قهرمان نزاره

تو از این مرحله هم می گذری

و جوش ها می روند رد کارشون

متاسفانه به خودشون اجازه دادن به هر کسی توهین کنند تو خیابون والا من محجبه ام هم آرامش ندارم 

دو دسته شدیم به جان هم افتادیم

پاسخ:
نه مونا جانم کدوم قهرمان عزیزم ؟ 
اصلا چرا من باید قهرمان باشم؟ بعدم من هنوزم خودمو ضعیف می‌دونم‌.
نمی‌دونم شایدم من از خودم توقع زیادی دارم. 
اصلا نمیدونم چش شده مونا، گاهی وقتا فکر میکنم شاید انتظار داشت تا آخر عمر من لال و خنگ مقابلش بمونم‌. 
خدا کنه برن 🥺 خیلی رو مخمه 🤦😔 

خیلی بده مونا خیلی 
اصلا نباید با هر نوع عقیده‌ای به دیگری کار داشته باشیم.  از هر دو مدلش واقعا زشته و نشونه فرهنگ پایین. 

ای بابا....

این چه وضعشه آخه!

زهلم گتمیش چی میخواد از جونت؟گیر مرد آنرمال افتادی زده ترکوندتت.چرا این حس رو القا کرده تو بدی؟اونقدر که تو عاشقش شدی اون هم دوستت داشت.دقیقا هم تو قربانی شدی.چون با ی مریضِ نیاز به بستری ازدواج کردی.چون نمیدونستی اوضاعش اینقدر وخیمه.

بعد هم ده سال قبل حتی همین الان...کدوم دیدگاهی با طلاق موافق بود؟هزارتا فکر رسوب کرده تو مغزمون که جداشدن بده و آخر بدبختیه.اینها که تقصیر ما نبود.اینکه ی خانم فوق‌لیسانس تو این مملکت شغلی نداره که با تکیه بر اون بتونه آزادانه تصمیم بگیره مگه تقصیر توعه؟اونها که میگن کار هست برای طالبینش فقط شعره...ماها تو این کشور قربانی جامعه،قانون،دیدگاه سنتی مذهبی و هزارتا چیز دیگه هستیم.اینقدر خودتو سرزنش نکن.نابود کردی روانتو.تو خیلی هم خوبی.آروم،متین،کدبانو،عاشق زندگی ،سکسی،گرم،بااراده،باسواد،آگاه...مگه بقیه ادمها چجوری‌اند؟!اینکه ننه بابا راضی نمیشند مشکل خودشونه.خودشون مگه چی بودند که الگو بگیریم؟دوتا روانی(مال خودمو میگما)که روحمون رو ساییدن و پوستمونو کندن...وای آبرومون رفت،وای درس نخوندی وای فلان بچه کونی فامیل فلان کرد تو موندی....یکی نبود بگه خودتون چی...ول معطلا.

ما خیلی لطف میکنیم به خاطر دلمون نذاشتیمشون کنار.وگرنه به ما مدیونند.

در مورد بچه‌ها هم...یاسی نسل جدید همینجوریه...دقیقه نودی و پر‌حرف .زیادی میبینند و میشنوند و میفهمند و تحلیل میکنند.اونه همیشه تو دوتا دنیا در حال فعالیتند...کند میشند.

ضمن اینکه مامان خیلی خیلی خوبی هستی.چرا ازت متنفر بشه؟؟خیلی دلش بخواد.تو ایییینهمه فداکاری میکنی براشون...منتی نیست درسته!ولی چرا فکر میکنی اینها رو نفهمند و آنالیز نکنند؟تو خیلی زیاد دوست داشتنی هستی.

یاسی جون زندگی همینقدر مضخرف و بیخوده.پنجاه درصد شوهرها زن رو به صلابه کشیدن.برده‌شون کردن،و اینه زندگی دلبندم...همینقدر رنج‌آور .

...

اونکسی که از دهنش چنان کلمه‌ای در لحظه درمیاد تازه به دوست شوهرش داده داره برمیگرده صفت خودشو به زبون میاورده.شاید هم پولشو ندادن از جای دیگه عصبانی بوده...میگفتی ننه جون هرجا دادی برو پولشو از همون بگیر چرا حرصشو سر من خالی میکنی...

....

هیچ‌کس مهمتر از خودت نیست...پاشو عزیز دلم.

پاسخ:
من واقعا در مورد کامنت‌های گهربار شما چیزی ندارم اضافه کنم 😂😎 
ممنونم عزیزم که همیشه یاد منی ❤️ 

یاسی عزیزم...... دلم روشنه به روزهای قشنگ پیش روت

پاسخ:
ممنونم عزیزم 😘

چقدر متأسف شدم... بابت رفتار اون زن😔

هرچقدر متفاوت باشیم حق این رو نداریم که بهم توهین کنیم... حرمت انسان‌بودن رو زیرپا بذاریم...

کاش تجربه‌اش نمی‌کردی... حقیقتش به عنوان کسی که ظاهرش و مطمئناً دیدگاهش با تو متفاوته، خجالت کشیدم که کسانی که دیدگاهشون مثل توئه بخوان من رو بخاطر ظاهر، با اون زن در یک دسته بگذارن!! کاش این دو دستگی‌ها نبود...

 

و اما برای زندگیت و روزهایی که بهت سخت گرفتن... عزیزم صبور باش و منتظر باش تا برگ دیگه‌ای از این دفتر ورق بخوره... ان‌شاءالله که به خیر💚🌱

پاسخ:
اوهوم خیلی توهین‌آمیز بود.
چرا شما خجالت بکشی عزیزدلم؟ نمیشه همه رو به یک چشم نگاه کرد. حتی اگر تجربه‌ی بد داشته باشیم، نباید همه رو یکی بدونیم. من همون شب به آلما گفتم قرار نیست هر کسی رو دیدی که حجاب داره فکر کنی مثل اون خانمه. بعدم من در ابتدا جواب ایشون رو محترمانه دادم ولی چون حالیش نبود بعدش از ادبیات مناسبش استفاده کردم‌. به آلما گفتم این کار خیلی زشتیه که آدم تو خیابون دعوا کنه با مردم اما اینم بدون که هرگز اجازه نده کسی بهت توهین کنه یا حقتو ضایع کنه‌. من اگر جایی حس کنم کسی میخواد این کارا رو کنه حتمن جلوش می‌ایستم.
آرامش جان دو دستگی که هیچی هزار دستگی هم باشه، باید فرهنگش رو داشته باشیم که کنار هم زندگی کنیم با احترام. همون جور که من به خودم اجازه نمیدم به کسی که حجاب داره بگم چرا، یا بهش توهین کنم و از الفاظ زشت استفاده کنم اونم حق نداشته باشه برای من تصمیم بگیره که چطوری بپوشم!
کاش همه هم اندازه شما فهمیده بودند ❤️ 

جز صبوری کاری نمیشه کرد....
فکر نمی‌کردم انقد سخت بشه اما شد...

من همیشه ازون شهر متنفر بودم 

بنظرم انگار زندگی اونجا جریان نداره، انگار گرد مرده پاشیده باشن بهش، فقط رزها و امین الدوله و گلهای ساعتیش رو دوست داشتم 

بکن بیا بیرون ازونجا یاسی

یکمم درکنار دخترها به فکر خودت باش

واقعا گفت فاسد؟ بعد تو هیچی بهش نگفتی؟؟؟

با پاراگراف آخرت اشکم روون شد... حق هیچ زنی نیست....

پاسخ:
من این همه سال زندگی کردم ولی این بار دفعه اولم بود که احساس تنفر داشتم.
وای واقعا امین‌الدوله‌ها آدمو دیوونه می‌کنه خیلی زیادن و عطرشون پخش میشه.
می‌خوام بچه‌ها نزدیک باباشون باشن. دور بشیم دیگه نمیبینن همو. بعدم زندگی تهران سخته. مسکن و کار سخت‌تره.
من خیلی سعی کردم فکر خودم باشم ولی فعلا موفق نشدم افسردگی قوی‌تر بوده 
اوهوم. بعد تو فک کن من جوابشو ندم من حقشو گذاشتم کف دستش. ولی اعصابم بدجور ریخت بهم. یعنی هر بار یادم میاد که چرا من باید امنیت روانی نداشته باشم وقتی میرم بیرون حالم گرفته میشه.
الهی 😘 
چی بگم... رد داده کلا 

قهرمانی چون باید روی پاهات بایستی و زندگی و بچه ها رو جمع کنی

دیگه نمی تونی مثل اون سال ها که بهت بی وفایی کرده بود،روزها و شب ها بیافتی یک‌گوشه و با گریه سر کنی

خسته ای،ضعیفی ،درگیر افسردگی اما لوبیاپلو می پزی و آلما رو راهی مدرسه می کنی

احتمالا دستی به سر و روی خونه می کشی،به گیسو می رسی،بعد میری دنبال آلما،شام،درس،مشق،بچه ها تا وقتی بخوابند

به من بگو زنی که خسته و غمگین اما این کارها رو انجام میده قهرمان نیست؟

به نظر من هست

پاسخ:
عه! واقعا این چیزا هم قهرمان بودنه؟ 😁 
به چشمم نمیومد.

❤️❤️

جوش احتمالا به خاطر تغییرات هورمونیه (به غیر از تغییرات عادی هورمونی پریود)؛ آزمایش هورمونی دادن بد نیست. استرس شدید هم میتونه باعث جوش های دردناک صورت در بزرگسالی بشه. خود استرس سطح هورمونها رو بالا و پایین میکنه.

پاسخ:
خیلی ممنون از نظرتون 
پس فکر کنم چاره‌ای جز یکمی آرامش گرفتن ندارم :)

سلام یاسی جان (:

تا بگذرد درد کمی نیست! چه عنوانی...

بهتر باشی عزیزم ❤❤❤

پاسخ:
سلام عزیزم
ممنونم دوست خوبم ❤️

آره یه جا خوندم نوشته بود
چون میگذرد غمی نیست
تا بگذرد درد کمی نیست
حالا نمی‌دونم واقعا این مصرع دوم اونه یا نه 😂 ولی برام جالب بود تو ذهنم مونده بود 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

یاسی جون اگه افکارت در مورد دخترای گلت اینه که به خودت افتخار کن .تو اگر به گفته خودت دختر خوبه و زن خوب نشدی عوضش بهترین مامان دنیا شدی 😚

واقعا خودشیفتست یا از رو ناراحتی گفتی؟ آخه این که دلش میخواست تو پیشرفت داشته باشی تو زندگیت به خودشیفته ها نمیخوره .عوضش یه عکسی که از همسرت دیدم ژستش شبیه خودشیفته ها بود میخواستم بهت بگم اتفاقا این موضوع رو🤔

راستی چطوری با اون طرف که بهت تذکر داد برخورد کردی .میخوام بدونم یاسی چجوری حق کسی و میذاره کف دستش 😀

اتفاقا تو شهر شما واسه اولین بار با همسر زمانی که تازه عقد بودیم اومدیم البته واسه کاری نه *****.منم تیپم تازه عروسی بود😀ولی مانتوم بلند بود فقط رنگش شیری بود و توشم رنگی منگی داشت یه کم .یه جوون کم سن و سال اومد یه چیزایی گفت که یعنی مراعات کنم و اینا!!  محل ندادیم حرفشو زد و رفت .منم ماتم برده بود به همسر گفتم واسه چی آخه مانتوی من که بلند بود؟؟؟؟ تنگم نبود.شالمم معمولی سرم بود .حالا شاید یه کوچولو موهام پیدا بود از جلو .فقط کمی.هنوزم برام سواله فازش چی بود؟ولی چهرش نورانی بود و تبسم ملیحی داشت😀

پاسخ:
نمی‌دونم والا شما لطف داری عزیزم ♥️

نه خودشیفته س واقعا. کاری به پیشرفت من نداره. الانم تشویقم می‌کنه برای کار.
ولی خب اگر خودشیفته نبود یکمی به خودش سختی میداد به خاطر دیگران. اون فقط و فقط و فقط خودشو میبینه. سال‌های ساله که احساس نکردم به خاطر کسی جز خودش کاری کرده باشه. منظورم کاریه که مستلزم این باشه که شما راحتی خودتو کم کنی یا از بین ببری. ایشون کاری رو می‌کنه که راحته. و اینکه اصلا منو یا کس دیگه رو قبول نداره. فکر می‌کنه خودش عقل کله.
ژستش 😂😂😂😂 


بافتمش بهم 😎🤣 
فکر نکنم دیگه هوس امر به معروف به سرش بزنه. 
ربطی به این نداره که شما با چه ظاهری بودی چون ظاهر من بی‌شباهت به بچه مدرسه‌ایا نیست 😂 اونی که بخواد حرف مفت بزنه میزنه. نمی‌دونم شاید با تیپ تازه‌عروسیت مشکل داشته 🤣🤣🤣 
آره دیگه خوشحال بوده ثواب کرده برای همین لبخند ملیح داشته 😁

سلام یاسی جان الهی که خدا بهت آرامش بده فقط خودش میتونه قلب شکسته رو آرام کنه

من توی خودشیفتگی و خودخواهی همسرم مادرش رو مقصر میدونم و واقعا نمیتونم خالصانه ببخشمش چون اون بود که از بچگی تو ذهن بچه هاش کرده شما باهوشید فوق العاده اید اگرم به جایی نرسیدین فقط بخاطر کمبود امکانات بوده یا پدرتون کاهلی کرده!!! همیشه و همه جا این عبارات رو تکرار کرده طوری که ملکه ذهن بچه هاش شده طوری که مثلا همسر من اصلا کسی رو در حد خودش نمیدونه در حالی که اصلا هیچی برای تفاخر نداره همش تکیه بر باده

 خدا کنه همه ما بحدی فهیم بشیم که بقول حضرت علی گناه خودمون ما رو به خودمون مشغول کنه طوری که با دیگران و اعمالشون کاری نداشته باشیم من همیشه این حدیث رو به خودم گوشزد میکنم که توی کار دیگران دخالت نکنم

جوش ها رو منم چندسال پیش اینجوری شدم اصلا دوران بلوغ نزده بودم اما پیش از ازدواجم مدتی جوش میزدم بدجور دکتر که رفتم نمیدونم واقعی گفت یا نه اما میگفت این همون جوش بلوغه که الان زدی اونموقع دیگه سی سالم بود  نمیدونم راست گفت یا نه

مواظلب خودت باش یاسی جان بقول خودت زندگی ما مقاومتیه واقعا سخته من که حس میکنم استخونامم خورد شده اما چاره ای نیست خدا هم بزرگه و هوامون رو داره

پاسخ:
سلام عزیزم 😘
ممنونم دوست من ♥️♥️ 

وای چه عجیب!!!!


بله هر کس سرش به کار خودش باشه خیلی بهتره.


بلوغ دیررس داریم با این توصیفات 😂😂😂 

ممنونم عزیزم 😘 توام مراقب خودت باش ♥️

سلام 

منم گاهی مثل الما تو کاهو لوبیا پلو یا ماکارونی میپیچم میخورم:)

قبلا هم فکر کنم گفتم چقدر شبیه منه:))

چند وقت پیش یه راننده تاکسی بخاطر کافی نبودم حجابم سوارم نکرد تازه گفت هرچی میکشیم از شما دختراس شوهر گیرتون نیومد روسری برداشتین:))

از عصبانیت حرارت ازصورتم میزد بیرون 

دختر بچه ها زودتر از پسرا احساسات مادرشون میفهمن 

اگه بابای دخترا اون مارو جلوی چشم الما و گیسو کرده اونا خصوصا الما ازش متنفر خواهند شد ( باور کن دیدم و متنفر شدم که میگم)

 

پاسخ:
سلام خانوم 😘 
چقدر عجیب 😂😂😂😂 


پوففففف 😒😒😒😒 
متاسفم که نمیدونست هر چی میکشه از کجا داره می‌کشه و درک میکنم تو چه حس بدی داشتی 😔😔😔 
آره حتی گیسو که خیلی کوچیکه همه چیز رو متوجه میشه. من اگر یکم حالت صورتم تغییر کنه هر دوشون می‌پرسن چی شده چرا ناراحتی 
آلما کوچیک بود موقعی که داشتم آشپزی میکردم یا سرگرم کاری بودم میگفت مامان چرا ناراحتی ؟ میگفتم ناراحت نیستم مامان جدی‌ام 🤣 بعدا ها میومد میپرسید مامان جدی‌ای ؟؟؟؟ 😂😂😂 عزیزم ♥️

کاش اینطور نمیشد...
من دلم نمی‌خواد دخترم از پدرش متنفر باشه چون خودم بودم و می‌دونم چه درد بزرگیه ولی خب خیلی وقته که متوجه شدم نمیتونم برای روابط دیگران تکلیف تعیین کنم. من نمیتونم برای رابطه پدر دختریشون کاری کنم. 

.شرایطت سخت و طاقت فرساست..مخصوصا با دوتا بچه.. اما بدون که توی درست ترین مسیر قدم گذاشتی.. 

 

پاسخ:
مرسی حنا جونم ♥️♥️ 

  • ستاره درخشان
  • آهان پس این که تذکر میدن میشه امر به معروف .اول همینو نوشتم بعدش شک کردم نکنه نهی از منکر باشه اشتباهی بگم ؟؟؟😆مرسی گفتی😁

    والا پس خودشیفتگیش حاد نیست .طرف من کار و پیشرفت که هیچ یه کلاس خشک و خالی نذاشت برم .شکر نمیخرید که نکنه کیک و شیرینی درست کنم به چشم بیام تو فامیل .وگرنه چه دلیلی داره طرف بگه شکر نمیخرم و نذاره خودتم بخری ؟بعد یه مدت خودم با ترفند و سیاست خریدم .ولی دیگه خیلی ذوقی واسه این چیزا نمونده یود.

    یاسی یه چیز دیگه اینم خیلی قبلتر میخواستم بپرسم .یه جایی گفتی همسرت در موردت افکار اشتباهی میکنه و اصلا نمیفهمه تو رو رو.خواستم بدونم در مورد همه همینجوریه یا فقط تو؟

    پاسخ:
    والا الان که گفتی شک افتادم ولی اون خانومه گفت من دارم امر به معروف می‌کنم :/ نمی‌دونم دیگه لابد یه چیزی می‌دونه 😂😂😂😂 
    جل‌الخالق چه چیزا آدم می‌شنوه 😮😂 


    متوجه نمیشم
    چه افکار اشتباهی؟
  • ستاره درخشان
  • همین چند وقت پیش نوشتی یه همچین چیزی با این مضمون که مثلا نیت هاتو اشتباه متوجه میشه تو رو اونجوری که هستی نمیبینه .آهان الان یادم افتاد گفتی چیزایی ازت میگه که تا حالا هیچکس بهت نگفته چه تو مجازی چه تو واقعیت .فقط خواستم بدونم در مورد همه اینجوریه یا فقط تو .ببخشید زیاد سوال میکنم.

    پاسخ:
    نه عزیزم اشکال نداره 😁♥️ 
    آهان متوجه منظورت شدم 
    یه گاهی پیش اومده در مورد دیگران هم همچین نظراتی داده که معمولا اون طرف اینجوری شناخته نمیشه.

    مرد ها تا یه چیزی رو از دست ندن قدرش رو نمی دونن

    وقتی کاملا همسرشون رو آزرده کردن و قلبش رو شکستن و روح وروانی براش نذاشتن تازه بعد چند سال یادشون میوفته که عههه چه جالب! مثل اینکه نباید اونطوری رفتار می کردم -_- ای بابا :/ حالا اگه میشه بذار دو تا لیوان تو خونه بشورم و یه جارو بکشم که جبران همه ی اون سال ها بشه :)))))

    نمی دونم چی تو مغزشان می گذره که ارزشمند ترین سرمایه ی زندگیشون رو اذیت می کنن

     

    پاسخ:
    بله متاسفانه یک بار فرصت زندگی کردن داریم و اشتباهات بی‌شمار 
    هممون همینیم.
    خوش اومدی دوست من ♥️
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">