دیدی آب آمد از سر دریا گذشت و تو نیامدی
دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۱۸ ق.ظ
دیدی!
دیدی شبی در حرف و حدیث مبهم بیفردا گُمَت کردم؟
دیدی در آن دقایقِ دیر باورِ پُر گریه گُمَت کردم؟
دیدی آب آمد و از سَرِ دریا گذشت و تو نیامدی!
راستی هیچ میدانی من در غیبت پُر سوالِ تو،
چقدر ترانه سرودم؟
چقدر ستاره نشاندم؟
چقدر نامه نوشتم که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید؟!
رسید، اما وقتی که دیگر هیچ کسی در خاموشیِ خانه،
خوابِ بازآمدنِ مسافرِ خویش را نمیدید.
"سید علی صالحی"
- ۰۱/۱۱/۱۰