پذیرش
انقده سخته!
ولی چاره چیه :)
قبول کنیم اگر چیزی تموم شده، اگر زمانش گذشته، اگر نداریمش... نداریمش...
با خودمم! خانم محترم!
یه سری چیزا تموم شدن... آره خوش گذشت ولی تموم شد چرا قبول نمیکنی؟
شل کن! ببین منو، شللل خب؟ باریکلا :)
نداریش، تموم شده،
نگا!
خوب نگاه کن.
حالا برگرد سمت خودت، میدونم با خودت تنها بودن سخته، ولی برگرد، برگشتی؟ آهان آفرین! حالا نگاه کن، نترس! خودت انقد ترسناکی؟؟؟؟ پس چطور انتظار داری کس دیگه بخوادت؟ هوم؟
آفرین، حالا بشین خودتو ورانداز کن، واقعیت خودتو نگاه کن، امکانات خودتو ببین.
یادته تو تمام این سالها، توی همهی سختیها به خودت چی میگفتی؟ یکم فکر کن!
آهان آره،
میگفتی فکر کن تنهای تنهای تنهایی.
رو هیشکی حساب نکن.
تو یه مامان سیوشش سالهای که خودشو داره فقط. آفرین حالا شد :)
حالا درد همه چیز کم میشه،
حالا همه چیز پذیرفتنیتره.
بال بال نزن خب؟
چرا این کارو کردم و چرا اینجوری شد و چرا اونجوری شد و این چیزا هم نداریم!
آره عزیزم دنیا همینه،
هی هم خودتو نزدیک میکنی به آدما، به جمعها، به گروهها، هی میبینی چقدر جات هیچ جا نیست، چقدر خودتو متعلق به هیچ جا نمیدونی...
باشه باشه
همه اینا رو هزار بار گفتی :)
بشین یه گوشه تلاشهای آدما رو، دنیاهاشونو، دغدغههاشونو تماشا کن.
غر هم نزن 😂 تخمه بخور
- ۰۱/۱۱/۰۷