دست از سرم برنمیدارد؛ چه خوب :)
از بین تمام «عزیزم» های دنیا، تنها یک بار این کلمه، به شکل خاص و دلنشینی ادا شده.
هیچکس هم تفاوتش را نمیداند... جوری که حتی خودِ گوینده هم نمیداند حتی.
حتی خودِ من! آنقدر گفتهام عزیزم و میگویم... اما این عزیزمها کجا و آن عزیزم تو کجا!
حتی خودت هم بعد از آن عزیزمی شبیه آن نگفتی...
میشود بارها و بارها به آن لحظه فکر کرد و هر بار نو شد. میشود تازگی و شیرینیاش را تا ابد با هر بار یادآوری چشید.
میشود عزیزمت را توی قاب کوچکی نشاند و بر گردن آویخت. میشود شبها بوسیدش، نوازشش کرد و خوابید.
میشود وقت دلتنگی...
آخ امان از دلتنگی...
راستی...
هیچی:)
- ۰۱/۱۰/۲۶
آخ امان از دلتنگی برای چیزهایی که قرار نیست دیگر رخ دهند...