دور باش اما نزدیک
زخم تازه،
زخم کهنه،
چه فرقی میکند؟
زخم، زخم است حتی اگر از آن فقط ردی باقی مانده باشد. از همانهایی که اکثرمان، روی ابروها، چانهها و پیشانیهایمان از کودکی به یادگار داریم. از دورانی که بیمهابا دویدهایم و به چه جاهایی که برخورد نکردیم و از چه جاهایی که سقوط نکردیم.
زخم تازه خون میآید، گریه دارد، بیتابی دارد... اما زخم کهنه...
زخم کهنه فقط قلبت را میفشارد.
کهنه که میگویم نه که فکر کنی حتما باید مال ده سال پیش باشد ها، نه!!!!
بعضی زخمها شش ماهه هم کهنه میشوند؛ میروند جای خودشان را آن ته مهها پیدا میکنند. اصلا مینشینند در مغز استخوان. با گریه صنمی ندارند. فقط یادآورند. یادآورهایی که با سادهترین چیزها، خودشان را نشان میدهند شاید چون تو آدم سادهای بودهای یا به سادگی عشق ورزیده بودی یا شاید عشق را با او، در سادهترینها دیده بودی، چشیده بودی و برای یک عمر با سادهترین بهانهها قلبت فشرده خواهد شد.
دل های ما که به هم نزدیک باشد
دیگر چه فرقی می کند
که کجای این جهان باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودنهای دور میترسم…
شاملو
- ۰۱/۰۸/۰۶