یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

شبی نزدیک پاییز

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۴۵ ب.ظ

ارغوان!

بیا و شبی کنارم بنشین. تا من سرم را روی بالش بگذارم و تو بالای سرم. من با چشم‌های بسته اشک بریزم و تو خیره به دیوار رو‌به‌رو. من توی خودم جمع، مثل روزگار جنینیم، تو تکیه به دیوار و آرنج‌ها نشسته بر روی زانوهای تاشده.

حال نداشته باشیم دستمان را دراز کنیم و لیوان‌های چای‌مان را از توی سینی برداریم. 

حرف نزنم برایت، نگویم دلم از تمنا خون است، نگویم دلم در هوای دوست ابریست.

ارغوان!

شبی بیا تا نگویمت.

شبی بیا و بنشین.

  • یاسی ترین