چیزی در گلویم
شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۴۸ ب.ظ
پرندهای به سینهام کوچ کرده.
حنجرهاش را بغض کرده در گلویم.
آواز چلچلههای بیخانمان را میگریم؛
آواز پرندهای بیدرخت، بیآسمان، بیابر، بیهوا، بیشوقی برای اوج.
پرندهای گم شده در گلویم بالبال میزند...
تکرارم را به طبیعت بدهکارم.
- ۰۱/۰۶/۱۲