یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

هنوز زنده (۱)

جمعه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۴۷ ب.ظ

امروز چند شنبه‌س؟ هرچه فکر می‌کنم یادم نمی‌آید؛ توی گوگل سرچ می‌کنم، جمعه...

 شاید جمعه‌ها، روز دورهمی خانوادگی باشد، شاید هم روز خانه‌ی پدربزرگ مادربزرگ‌ها. اما امروز من، چیز بخصوصی نیست.

صبح از خواب بیدار شدم؛ بعد از مدت‌هااااا، شب قبل ساعت یازده خوابیده بودم، در واقع می‌شود گفت مُرده بودم. تا صبح سه بار گیسو بیدارم کرد. اما هر بار که برگشتم توی تخت، چنان غش کردم که چیزی یادم نمی‌آید.

حالا صبح شده بود، گفته بودم صبح به هر حال هست؛ فرقی ندارد شب گذشته، کپیده باشی یا نه، حالت خوب بوده؟ قلبت آرام بوده؟ یا قلب پاره‌پاره‌ت جلوی کم‌خوابی و چشم‌هایی که از شدت گریه سنگین شدند کم آورده و به خوابیدن رضایت داده.

میلیاردها سال است که طلوع کرده و بازهم می‌کند، جانوران از لانه‌هاشان بیرون می‌آیند، پرنده‌های پفیوز شروع به خواندن می‌کنند و جنب‌و‌جوش آدم‌ها در خانه‌ها و محل کار و خیابان‌ها آغاز می‌شود. باز دنیا می‌چرخد و می‌چرخد و می‌چرخد و به هیچ جایش نیست که تو مات و مبهوت در کدامین روز گیر کرده‌ای...

نگاهی به گاز کردم؛ هفته‌ی گذشته که آلما برای خودش نودل درست می‌کرد و قابلمه‌اش را چپه کرد، گاز نازنینم از بالا تا پایین کثیف شده بود.

قبل از هرکاری، دستکش‌هایم را دست کردم، پیش‌بندم را بستم و قطعات گاز را گذاشتم توی ظرفشویی و مشغول شدم، بعد روی گاز، بعد هم نشستم رو‌بروی در فر، کلی با اسکاچ سابیدم تا آب کدر نودل پاک شد، دستمال کشیدم و بعد کم‌کم چهره‌ام توی آینه‌اش پیدا شد. خیالم رفت به شبی که لحظات انتظارم را به پاک کردن این آینه گذرانده بودم. بعد که برق افتاد، از انعکاس چهره‌ام عکس گرفته بودم...

موهای گوجه شده، صورتی خالی از هر نقش، لباسی ساده اما قشنگ، چشم‌هایی که برق می‌زدند و قلبی که....

  • یاسی ترین

نظرات (۸)

پرنده های پوفیوز:))

عزیزم. غم دور و قلبت آروم باشه..

پاسخ:
آخه تا هوا روشن میشه شروع میکنن😂😂😂😂

قربونت عزیزم ♥️

قلبی که در خوف رجای دوست داشته شدن مچاله شده بود

پاسخ:
♥️♥️

قلبی که زخم خورده ولی ادامه میدهد.

پاسخ:
♥️♥️

یاسی یکی از کارهایی که من دوست دارم پاک کردن در فر هست

و دیدن انعکاس خودم تو اینه فر

بعضی صبحا با لباس خواب میشینم جلو در فر هی خودمو نگاه میکنم

نمیدونم چرا یکی از لذت بخش ترین کارهای اول صبح برام همینه 

دیدن موهای فرفری اول صبحم با اون لباس خواب ساده تو در فر :)))))

پاسخ:
آخیییی عزیزممممم😍😍😍😍😘😘😘

غم توی متنت رو حس میکنم بخدا اما هرکاری میکنم خنده ام بابت پرنده های پفیوز بند نمیاد

عالی بود

پاسخ:
خیلی حال میده🤣🤣🤣 
من خودم عاشق طنز وسط غمم

طنز وسط غم

امید وسط ناامیدی 

صبح بعد از تاریکی

یاسی جان آشفته‌حال من ...چقدر تنها شدی قشنگم.چه درد عشقی کشیده‌ای

پاسخ:
قربونت برم لیلا جان ❤️

خدایی هیچ صفتی برازنده تر ازین این برای پرنده ها نیست!!!!

لامصب یکم که تاریکی می‌ره شروع میکنن!

پاسخ:
آره 🤣🤣🤣🤣🤣

عزیزم 

یکی از بهترین لحظات من این سر دنیا اینه که دست نوشته های تو‌رو‌بخونم.

می فهمم غمگینی ولی چقدر زیبا احساساتت را بیان می کنی و چقدر خوندن نوشته هات لذت بخش هست.❤️❤️❤️

پاسخ:
الهی 😍😍😍

ممنونم عزیزم ♥️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">