نمیدانم از چه
من تو را دوست داشته بودم؛ سالها.
من از دوست داشتن تو، رنج کشیدم، سالها.
من از رنجی که کشیدم، تنهاترین زن کهکشان شدم.
من، تارهای نازک اتصال را گرههای ریز زدم، من طنابهای پوسیده را ترمیم کردم.
من، این منِ نابلدِ بیست و دو ساله، این منِ پر از تشویشِ بیست و شش ساله، این منِ افسردهی بیست و نه ساله، این منِ تنها و غریب سی و دو ساله، این من خستهی سیوپنج ساله،
من، همان من ترسیدهی شش ساله است.
- ۰۱/۰۴/۱۳
عزیزمممم ... بیا بغلم ...