یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

روز اول

دوشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۲۸ ق.ظ

با سر سنگین از خواب پاشدم. مثل همه‌ی روزهای قبل! گیسو بیدار بود. داشت صدایم می‌زد، رفتم دیدم توی تختش نشسته در خوش‌مزه‌ترین حالت ممکن؛ مسکن من.

شیرش را دادم، کمی دلبری کرد و باز خوابید. بلند شدم. با موهای آشفته و پیراهن گل‌گلی راحتم چرخی توی خانه زدم. ساعت دیواری توی هال خوابیده؛ نمی‌دانم ساعت شش و نیمِ کدام عصر یا صبح، ایستاده. نمی‌دانم کدام حال و لحظه را متوقف کرده.  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

با دیدن اولین لکه‌ی خون، سرم را به دیوار دستشویی تکیه دادم و نمی‌دانم چرا یاد صبحی افتادم که قرار بود آلما به دنیا بیاید. شاید چون همینطور درد خفیفی توی دلم می‌پیچید و نمی‌دانستم قرار بود چه شود؟ آن روزها هنوز  فکر می‌کردم مثلا چیز خاصی هم ممکن است پیش بیاید، هنوز نمی‌دانستم همه‌ی روزها شکل همند.

رفتم آشپزخانه، نگاهی به گاز کردم؛ دو هفته‌ای که نبودم، برایم حسابی چرک و کثیفش کرده! ماهیتابه‌هایی که سوسیس سرخ کرده یا تخم‌مرغ نیمرو، به حال خود رها بود. مثل تمام خانه که پر از خاک شده. کتری را گذاشتم زیر شیر. یکهو نشستم وسط آشپزخانه، بغضم ترکید. گریه کردم. زیاد. اندازه‌ی تمام روزهایی که جلوی خودم را گرفته بودم. به خودم گفتم عیبی نداره میتونی گریه کنی، بسه هر چی خودتو کنترل کردی، هرچی وانمود کردی... بعد دراز کشیدم. سرم را گذاشتم روی فرش. زبر بود. تنها جایی که برایم آغوش باز کرده. آن‌قدر گریه کردم تا تمام شد. صورتم را از زبری فرش بلند کردم. همه‌ی آدم‌ بزرگ‌ها احتیاج دارند، بچه باشند؛ درست قد گیسو و کسی را داشته باشند که مثل یک مادر پرحوصله، تمام بهانه‌ها و بی‌منطقی‌هایشان را صبوری کند. اگر جلوی همه‌ی دنیا هم بزرگ و سفت و جدی باشی، همیشه دوست داری کسی باشد که بدانی دعوایت نمی‌کند هر چقدر هم که بهانه داشته باشی... بتوانی رها باشی...

تا جایی که یادم می‌آید، همیشه آنی بودم که بچه‌گی‌ها و بهانه‌ها را صبوری کردم. دلتنگی‌های دیگران را مادرانه به سینه کشیدم و از این نقشی که در ذاتم بود لذت بردم...

حالا وقتش رسیده پیراهن گل‌گلی را دربیاری و لباس مرتب بپوشی.

موهایم را جلوی آینه گوجه کردم. قهوه‌جوش را گذاشتم روی گازِ چرک و چندش، عیبی ندارد عصر تمیزش می‌کنم؛ همه جا را تمیز می‌کنم طوری نیست.

عطر قهوه...

چیه این زندگی که اگر هزار بار هم بیفتی بلند میشی؟

#سگ_جون

 

  • یاسی ترین

نظرات (۱۱)

آخی عزیزم! بیا بغل خودم :*

 

گریه ولی خیلی خوبه! اصلا می شوره می بره! :))

 

و البته هشتگ درست تر #جان_سخت هست عزیزم. سگ به دلیل سالها نشست و برخاست با انسان خیلی هم سفت و محکم نیست! و لوس شده! خودمون محکم تریم :))  روایت داریم سگ ها هشتگ میزنند #آدمیزاد (اونم از نوع مونث)_جون  :))

پاسخ:
قربونت برم عزیزم 😘

گریه عالیه صبا‌. واقعا آدم خالی میشه. واقعا میشوره می‌بره 😅

🤣🤣🤣🤣🤣 بیا همون سگ گله رو در نظر بگیریم 😁

آقا من خیلی سگ دوست دارم و به این موجودات دوست داشتنی احترام میگذارم. اگر خونه‌ی بزرگ داشتم و نمی‌ترسیدم از حیوون، دلم میخواست بچه‌هام با یه سگ مهربون انس بگیرن و بزرگ بشن 🥺🥺🥺 خیلی خوبن سگا♥️

یاسی جانم....

چقدر خوب که برامون مینویسی، حتی تلخ.

 

هرزمان که احساس میکنی حال خوبی نداری

برو سمت نور بمون.

یعنی یه جایی بمون که نور به صورتت بخوره

چشماتو ببند و یا مقلب القلوب رو تا آخر بخون

بعد از الی احسن الحال بگو: به هر شکلی که خودت صلاح میدونی.

اونوقت حالت بهتر و بهتر میشه.سبک میشی.

امتحان کن💜

پاسخ:
قربون تو برم من ♥️
ممنونم مهربونم،☺️😘

لازمه که یه وقتایی آدما گریه کنن نه بخاطر اینکه ضعیفن بلکه بخاطر اینکه سالهای زیادی قوی بودن و گریه نکردن 

اصلا هشتک بزنیم : # گریه کن گریه قشنگه:)

 

پاسخ:
گریه کلا خوبه ☺️ درسته ظاهرش ناراحت‌کننده‌س، ولی وقتی انقدی تو دل آدم جمع شده که بغضش بترکه، گریه میشه یه راه تسکین :)

اوهوم. همه‌ی قوی‌ها هم یه روزی خسته میشن :) 

به‌به چه هشتگ خوبی 😍

ایشالا خوب باشی دوستم...

منم امروز اشکم بند نمیاد... انقدر غم روی دلمه که... ولی جنس غمش رو‌ دوست دارم... انگار داره رشدم میده به جای اینکه زمینم بزنه... برات شادی آرزو می‌کنم...

پاسخ:
قربونت برم عزیزم 😘😘
عزیزم... این غما خوبن

منم همینطور ♥️

حال من آخر تعطیلات همین بود،تبلت زینا خراب شد،سعی ام را کردم درست بشود که نشد بهانه اش کردم و زدم زیر گریه!!

آقای میم تبلت را برد تا درست کنند درست نشد البته،می گفت چرا آنقدر ناراحت خرابی تبلت شدی؟

فهمیدم حتی برای گریه هایم هم توانایی نقاب زدن پیدا کردم 

حیف که آدم کسی را نداشته باشد که برای خنده و گریه هایش ماسک و نقاب نزند....

هشتگ #امیدوار به نظرم بیشتر بهت میاد تا سگ جان

پاسخ:
دیدی آدم یهو بهونه می‌کنه 😂 منم اینجوری شدم بی‌ربط یهو
حیف....
حیف


🤣🤣

سال نوت مبارک عزیزم

امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشی

آره گاهی ادم دلش یه آغوش بی منت میخواد که تموم غرغرهات بشنوه و صبوری کنه ولی کو؟

واقعیت اینه ما کسی رو جز خودمون نداریم!

پاسخ:
سال نوی توام، موجای عزیزم ♥️
فدای تو
برای تو هم همینطور؛ ایشالا که دیگه غم نبینید...

آره واقعیته... :)

بگردمت که 🥺

پاسخ:
قربونت برم من ♥️♥️♥️

نمیدونم گریه کی به این مدلش دست از سرمون برمیداره! ولی میبینم قسمت زیادیش بابت عدم همراهی همسران و دلواپسی ما و باز تفسیر شدن ما از سمت خانواده هامون هست... سال نو مبارک... الهی لبت خندون بشه

پاسخ:
من که فکر نمیکنم پایانی براش باشه :) باهاش راحتم. آرومم می‌کنه.
باز تفسیر رو خوب گفتیا 🤣
فدای تو عزیزم ♥️
دل توام شاد 😘😘😘

گریه خیلیییییی خوبه :)

جان سخت :))

پاسخ:
اون که بله ☺️ 
چه خوب که خدا گریه رو برامون گذاشته 😁 وگرنه منفجر می‌شدیم.

گریه!!

خیلی خوبه اما یه وقتایی هم هست از گریه هم کاری ساخته نیست

مثل آخر سال من و روزای اول سال جدید

یعنی اصلا نمیاد که بفهمی کاری ازش ساخته است لعنتی :))))

پاسخ:
خیلی سخته آدم گریه‌ش نیاد :(
چند بار این طوری شدم 
انگار یه کوه رو قلب آدمه

نمیدونم چرا اصلا از گریه کردن خوشم نمیاد 

متنفرم هستم کسی گریه کردنمو ببینه

ولی متاسفانه اشکم دم مشکمه

پاسخ:
نشونه ضعف میدونیش حتمن :)
منم اشکم دم مشکمه😂
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">