یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

باران

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، ۱۰:۵۶ ب.ظ

هم‌اکنون هم خیلی خوشبختم هم خیلی دیوانه :) 

چرا؟

چون که از عصر باران می‌بارد و قطع نشده... هی نگران بودم که برود! هی رفتم دم در بالکن و گفتم نریا! باشه؟ پیشم بمون. او هم نرفت. خیلی امروز مهربان بود. مهربان و پرحوصله. کنار دلتنگی‌ام نشست. دستم را گرفت. حالا که بچه‌ها خوابند، در بالکن را باز گذاشته‌ام، خانه پر از بوی باران شده، پتو خوشگله را روی پاهایم انداخته‌ام. بوی باران نوازشم می‌کند. دست می‌برد لای موهایم و من ممنونشم که پیشم ماند.

مهم نیست که هوای خانه سرد شده. مهم این است که زنده‌س و بی‌نظیر. شاید دیگر از این فرصت‌ها دست ندهد...

حالا می‌توانم توی خودم مچاله شوم و فکر کنم و بنویسم؛ چه از این لذت‌بخش‌تر.

 

  • یاسی ترین

نظرات (۴)

چه عاشقانه ی با طراوتی، آن هم با باران

پاسخ:
بله 😍
خوش آمدین 🌺

آخی چه خووووب.

 

اینجا خیلییی بارون میاد ولی من وقتی میرم پشت پنجره بازم دلم میره برای بارون😊

 

پاسخ:
واقعا چی از بارون قشنگ‌تر؟ 😍😍😍
چه خوبه اونجا زیاد میاد ❤️

سلام یاسی ترین خوبم 

چقدر ممنونم ازت 

چه حس خوبی بهم دادی

 

پاسخ:
سلام خانوم 😘
خواهش میکنم عزیزم ♥️
  • شارمین امیریان
  • سلام.

    ارغوان کم بود بارانم اضافه شد 😂

    قسمت بعدی قصه زندگیت را چشم در راهم!

    پاسخ:
    شارمین 😂😂😂😂 
    چشمممم 😍 در دست تایپه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">