یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

ارغوان

جمعه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۰، ۰۴:۴۰ ب.ظ

دلم می‌خواهد اسمش را بگذارم ارغوان! به جهت نزدیکی‌اش به اسم وبلاگی‌ام و به یاسمن که از نزدیک‌ترین دوست‌هایم است. دلم می‌خواهد برای خودم یک ارغوان خلق کنم‌؛ وقتی می‌گویم برای خودم، دقیقا یعنی فقط و فقط برای خودم. از درون دلم بیرون بکشمش و بنشانم کنارم. اخلاق‌هایش را می‌شناسم. عادت‌هایش برایم غریبه نیست. خیلی خوب او را بلدم و مجبور نیستیم که هرچیزی را برای هم توضیح دهیم. نگفته می‌دانیم و نخوانده می‌شنویم.

صبح که بیدار شدیم گفتم صبح بخیر ارغوان! تا من گیسو را عوض می‌کنم، کتری رو آب کن بگذار سر گاز. یک دونه هم تخم‌مرغ بگذار که آب‌پز بشه، نون هم از فریزر دربیار. گفتم مراقب گیسو باش من برم دستشویی. وقتِ پرچانگی آلما، صبورانه حرف‌هایش را دانه به دانه بشنو. با حوصله کنارش بنشین و با هم لباس انتخاب کنید.

خوب حالا که آلما را فرستادیم با پدرش رفت، حالا که گیسو صبحانه خورده و خوابه، چای میخوری؟ ارغوان خندید و گفت سوال داره؟ فنجان‌ها را گذاشتم جلوی‌مان، گفتم ارغوان، دلم تنگ است و او لبخند زد. گفتم احساس تنهایی می‌کنم، چشم‌هایش را کمی ریز کرد و گفت شوخی می‌کنی؟ یاسی، یکم دارچین نداشتی بریزی توی چای؟ خندیدم و گفتم همیشه هم داروی فراموشی نیست ها!!!! گفت بچه شدی؟ گفتم نه، بچه بودم.

دستش را دراز کرد و گذاشت روی دستم. نگاهم کرد. نگاهش کردم. چه خوب بود که نگفته همه چیز را می‌دانست. 

 

  • یاسی ترین

نظرات (۱۱)

یاسی عزیزم از موتوری جنس گرفتی؟

ارغوان الان کنارته؟؟! بچه رو حداقل بهش نسپر:)

پاسخ:
🤣🤣🤣🤣🤣 آره شناس نبود‌. ولی نامرد گفت جنسش مرغوبه 😔

بچه‌داریش خوبه ولی 👌

دلم ارغوان خواست :) 

پاسخ:
عزیزم 😍😍😍
  • نیــ روانا
  • دوست خیالیته؟ عین بچه ها؟

    میشه من بهش حسودی کنم؟؟ 😁

    پاسخ:
    ای جانممممم 😍😍😍 از بس که دوست‌های خوبم دورن دیگه 🙁

    من هم از این ارغوان ها داشتم!

    ولی جنس مخالف بود!شب هایی که خانه برایم قفس می شد می آمد دنبالم،همیشه هم پیراهن مشکی می پوشید،همین که می گفت خوبی؟

    کل حرف های نگفته ام اشک میشد و گریه میکردم

    بعد دستم را می گرفت و می رفتیم سمت جاده ای که ته نداشت....

    بیابان بود و شب

    احتمالا ساقی من و تو هم یکی بوده!!!!

    پاسخ:
    به‌به 😌 چه ذهن فقیری دارم من 🤣🤣🤣 اه اصلا میرم از اول میام 🙁
    اون می‌شده احتمالا اردلان نه ارغوان 🤭
    جذابِ مشکی‌پوش 😎

    آخ الهی عزیزم 🥺

    آره 🤣🤣🤣 شاید جنسش خالص نباشه اما جوابه ظاهراً 😁😁😁

    چه بامزه :))

    پاسخ:
    ☺️♥️

    الان این ارغوان وجود خارجی داره

    یا درونی و خیالیه؟

    متوجه نشدم

    پاسخ:
    نه عزیزم وجود خارجی نداره 😁
  • شارمین امیریان
  • یاسی خوبی؟!😂

    دوست خیالی مال ۴ سالگیه عزیزم نه ۳۴ سالگی😉

     

    از طرف یک درک‌نکننده‌ی خیال‌پردازی‌های زیبا!

    پاسخ:
    خیلی خوبم 🤣🤣🤣

    اولا که سی‌و‌چهار نه و سی‌و‌پنج 😁
    دوما هم که خودت گفتی 🤣

    سلام :)

    الان این همون داستانه است که میخوای شروع کنی؟ چی بود این؟ سر و تهش کجا بود؟ ارغوانت درست هم که حرف نزد بشناسیمش 😂😂 

    یاسی مراقب خودت باش، این ارغوان مشکوک میزنه😁

    با اجازه منم مثل شارمین درک‌نکننده‌ام، تخیلات تا جایی که به واقعیت زندگی آدم لطمه نزنه خوبه، فقط تو داستان‌ها😘😘😘

    پاسخ:
    سلام عزیزم ♥️
    نه این داستان جدید نیست :)
    ارغوان با چشم و ابروی مبارک، منظور مبارک رو منتقل کرد 🤣🤣🤣🤣

    چی بگم والا 🤣🤣🤣🤣

    کاش یه ارغوان واقعی کنارت داشتی...

    پاسخ:
    اوهوم 😍😍😍

    این ارغوان اگه جاروکشی و دستمال کشی و پخت و پز و بشور و بساب بلده منم یکی لازم دارم:)))

    پاسخ:
    والا اصلش برای درددل کردنه 😂😂😂 حالا من تو عالم رفاقت دو تا کار هم بهش گفتم :)))

    من عاشق اسم ارغوانم :) 

    ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

    آسمان تو چه رنگ است امروز؟

    آفتابی‌ست هوا؟

    یا گرفته‌است هنوز؟

    این رو هرروز صبح ازش بپرس :)

    پاسخ:
    اااا چه جالب 😍😍😍😍
    چه شعر قشنگی ❤️

    😁
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">