یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

تابستان داغ

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۳ ب.ظ

گرمه! خیلی گرم. کولر روشنه اما انگار نیست. تند تند دوش میگیرم اما تنم چسبناکه. باد مستقیم باعث سردردم میشه و دور شدن از کولر مساوی با خفه شدن. خونه‌ی بابا اینا قدیمیه و کانال کولر نداره. یه کولر گنده هست، قد هیولا. بیرون پنجره‌ی هال. قراره همون کولر کل خونه رو خنک کنه. تو روز اصلا نمیشه توی اتاقا رفت انقدر که گرمه. ولی خوب شبا خنک‌تره و میشه هیچی رومون نندازیم و سعی کنیم بخوابیم! گیسو هم شب و روز با زیرپوش میزارم بمونه.

صبح اما از هفت به بعد گرم میشه و با گرما و تن چسبناک و گردنی خیس از عرق پامیشی میری تو هال میبینی بابا همون کولرم خاموش کرده  پنجره‌ها رو باز کرده داره از هوای صبح‌گاهی لذت میبره.

سال‌های قبل انقدر گرم نبود. یعنی اصلا من خاطره‌‌ای ندارم که تهران انقدر گرمم شده باشه. حالا تو این وضعیت روزی چند بارم چایی میخوریم 

چند روز اول وقتی میخواستم گیسو رو شیر بدم میرفتم توی اتاق اما با این وضعیت گرما بهم گفتن نرو تو اتاق، خودت و بچه هلاک میشید. بابام و داداشم گفتن ما نگاه نمیکنیم همینجا شیر بده. ما هم شرم و حیا رو کنار گذاشته و کلا دور هم شدیم. همونجا هم میخوابونمش که خنک باشه. سر و صدا و تلوزیون و شیطونیا و بازی و صداهای آلما هم هست. امشب یه ویولون‌زن هم اومده بود توی کوچه! به سختی خوابونده بودمش که با صدای موسیقی زنده پاشد.

چند دقیقه پیش تو آشپزخونه بودم اومدم بیرون داداشم رفت داخل آشپزخونه که یکهو گفت بابااااا... طوری که هیچ وقت بابامو صدا نمیزنه. بابام هم داره فیلم میبینه. چشمش به تلوزیون و با اکراه میگه بله بگو چیه ؟داداش دومتری بنده هم با اون یال و کوپالش میگه بیا حالا. بابام نچ میکنه و میگه چیه؟؟؟؟ فکر میکنید چی باشه؟ ... سوسک!!! بابا با خونسردی میگه خوب چیکار کنم بکشش و همین ترس داداشم از سوسک و بی‌محلی بابام باعث شد که سوسک گم بشه. مامانم رفته کلی حشره‌کش زده ولی پیداش نیست و من در حالی دارم مینویسم که هر آن احتمال میدم اون موجود گنده‌ی بدترکیب رو ببینم که تلوتلوخوران داره میاد ... وای باورم نمیشه همین الان که این جمله رو نوشتم یه صدای بلند از آشپزخونه اومد و بعد صدای مامان با لحن فاتحانه‌ش! کشتمشششششش ! خدایا شکرت حل شد. واقعا هیچی بدتر از این نیست که یه سوسک تو خونه گم بشه. وقتی تصور میکنم که من و اون موجود چندش برای چند دقیقه با هم تو آشپزخونه بودیم حالم بد میشه. فکر کن اگر میرفت رو پام خداروشکر ریختشو ندیدم وگرنه تا مدت‌ها قیافه‌ش جلوی چشمم بود. هر بار سوسک میبینم دچار اختلال استرس پس از ضربه میشم!

امروز تو همین هوا برنامه پیک‌نیک داشتیم! یه رودخونه‌ای تو محله دارآباد هست که از بچگی پاتوق آلما و بابابزرگش بوده و اگر سنگ‌هایی که آلما اونجا تو آب انداخته رو جمع میکردیم میشد اسرائیل رو باهاش شکست داد. 

امروز هم رفتیم همونجا، بماند که رودخونه تبدیل به جوی باریکی شده بود ... ولی آلما تا جایی که توان داشت خودش رو کثیف کرد. چیزی هم که نمیگیم بهش و اصولا آوردیمش که راحت باشه ولی بدجوری راحت بود  و منم سعی میکردم نگاهش نکنم. سرتاپاش گِلی بود. استتار کرده بود کامل...

از توی آب خرچنگ و تخم قورباغه پیدا کرده بود و بهشون دست زده بود. من با این کاراش کار نداشتم فقط اونجایی اتصالی کردم که یه سگی اومده بود نشسته بود نزدیکمون آلما هم یه استخون گنده از تو خاکا پیدا کرده آورده بندازه براش میگم دست نزن به اون استخون لابد هزار تا سگ اونو لیسیدن. بعدم این سگ آموزش دیده نیست که یهو استخون رو پرت میکنی میترسه میپره بهت. واکنش آلما چی بود؟ دایورت و با استخون گنده‌ای که منو یاد غارنشینا مینداخت داره میره به سمت سگه. خلاصه جیغی کشیدم که بعدا ازش پشیمون شدم ولی چاره چیه حرف گوش نمیکنه... وقت ناهار موقع گاز زدن به ساندویچش، دندون لقش افتاد... باورم نمیشه دختر کوچولوی من انقدر بزرگ شده باشه که اولین دندون شیریش بیفته... به نظرم خیلی زود بود؛ مگه تو پنج سالگی هم دندون میفته؟؟؟؟

حالا با اون دندون افتاده داستان‌ها داریم ؛ براش تو یه قوطی کوچیک نگهش داشتم که ببره خونه بزاره زیر بالشش که فرشته‌ها براش هدیه بیارن در حالی که میدونه فرشته‌ها هدیه نمیارن و این پدر مادرا هستن که هدیه میخرن! 

شبی داشت کارتون میدید گفت دندونمو بده گفتم میخوای چه کار گفت میخوام باهاش کارتون ببینم!

 

پارچ شربت آلبالویی که ظهر یکی از همین روزهای گرم درست کردم؛ از میزان یخش معلومه چقدر گرممه

 

 

  • یاسی ترین

نظرات (۱۱)

وای مردم از خنده آخر شبی😂😂

یاد خاطرات تلخ سوسکیم افتادم😂 شاید نوشتمش اصلا😏

یعنی پیدا نکردن سوسک و احتمال زنده ماندنش واویلاست دیگه مگه میشه زندگی کرد...

یاد خاطرات بچگیم با رودخونه دارآباد هم افتادم اتفاقا😀

چقدر خاطره بازی کردی امشب

دندونش چه زود افتاد عزیززززم مبارکش باشه 🌷💖

 

پاسخ:
اره حتمن بنویس 😂😂😂😂 موضوع خوبی میشه 
من که خودم واقعا ازش میترسم چندشم میشه و متنفرم ولی نمی دونم چرا انقدر منفوره😂😂😂😂

آخی عزیزم.... پس شما هم اونجا میرفتین 😍😍😍

آره خیلی زود 
ممنون سلامت باشی عزیزم ❤🌷
بغلی همونم لقه😁

یا خداااا

چقدر یخ توی پارچه😅😅😅

 

یعنی قشششششنگ موقعیت کولرتون رو متصور شدم.🤗

و خونسردی پدر و لذت از هوای صبحگاهی رو.☺️

همینطور استرس مفقود شدن سوسک😟

 

امسال گرماش با هرسال فرق میکنه واقعا‌

 

به به... مبارک دندون آلما خانم.

کلی خندیدم ب اون قسمت ک میخواسته با دندونش

کارتون ببینه😂😂😂

ان شاالله که امشب براتون خنکتر باشه🙂

شب خوش♥️

 

 

پاسخ:
باور کن دلم میخواست همونقدر یخ رو سرم و تو لباسم بریزم😂😂😂😂😂😂

دوست دارم از پدر بیشتر بنویسم😂😂😂😂 

ممنون عزیزم سلامت باشی ❤🌷
ایشالا 
شب شما هم خوش  😘😘😘

😂😂😂

 

بله بله یاسی جون شما بنویسید ما هم لذت میبرین😊😊😊

 

 

 

پاسخ:
😍😍😍
  • مریم بانو
  • آره تهران گرم شده خییلی هرروز میری حموم ولی باز حس چسبناکی داری آدم

     

    آلمای شیطون خیلی شبیه خودته:) قشنگ تو هرکدوم از حلقه فرفری موهاش

     

    میشه زندگی کرد

     

    گیسوخانومم شبیه نوزادی خواهرشه:)

     

    خداحفظشون کنه فرشته هاتو:)

     

    من داداش کوچیکم ازخون میترسه مادرمم همینطور

     

    داستان ها داشتیم موقع انداختن دندون شیری ها!!

     

     

    پاسخ:
    کوچیک‌تر که بود خیلی فرفری بود 😔 نمیدونم چرا موهاشو که کوتاه کردیم فراش رفت 
    قربونت برم عزیزم ممنونم ❤❤❤❤


    ای وای 😂😁😂😂 
    آخه اگر کاریش نداشته باشیم بدون خونریزی خودش میفته 

    ماجراهای من و سوسک از هر زبان که میشنوی نامکرر است. 🤪🤪

    جاتون در خنکای اطراف ‌ما خالی. من امشب دیگه مجبور شدم پتو بندازم رو خودم.

    ❤💋

    پاسخ:
    آره 😂😂😂
    خوش به حالتون 😭😢
    ❤❤❤
  • شارمین امیریان
  • سلام.

    من از سوسک نمی‌ترسم 😎😎😎

    الان منم دلم خواست با دندونام کارتون ببینم 🤣🤣🤣

    پاسخ:
    سلام عزیزم 
    وای خوش به حالت 😁 
    😂😂😂😂😂😂😂

    وای این که گفتی فک کن من و سوسکه با هم بودیم تو آشپزخونه و اینا، دقیقن شبیه افکار من بود بعد از هر بار پیدا شدن یه سوسک. فک میکردم فقط خودمم که از این فکرا دارم :)))))

    حالا خدا رو شکر که پیدا شد و کشتنش ما دو سه سال پیش یه سوسک خیلیییییی بزرگ، واقعن بزرگ اومد تو خونمون و متاسفانه به دلیل بی کفایتی داداشم اومد تو اتاق من! و مامانمم رفت بکشش ولی پیداش نکرد. من یه هفته تو اتاقم نرفتم و همه جا رو ریختن بیرون و پیف پاف زدن ولی اون لعنتی پیدا نشد و من هنوز هر شب که میخام بخابم منتظرم از یه گوشه ای بیاد بیرون انتقام بگیره :(((((

    خیلی بزرگم بود واقعن. خیلی. نمیدونم تونستم منتقل کنم میزان وحشتناک بودنشو یا نه :((

     

    همین دیگه حالا برم یکم به خودم مسلط شم میام درباره بقیه اش هم نظرات گهربارمو میگم :((

     

     

    پاسخ:
    اره من افکار این شکلی زیاد دارم 😂😂😂😂
    وای خدایا میفهمم 
    اون سوسکی که میگی میدونم چقدریه😢😢😢 خیلی غولن من از اونا ببینم تا مدت‌های زیادی روانی‌ام😁
    بی‌کفایتی 😂😂😂😂😂😂😂 عالی بود
    وای خدا چه عذاب دائمی‌ای داری تو 😣 

    کاش میشد یه لیوان از این شربتا بهت بدم به خودت مسلط شی 😂😂😂

    این پست با چنین صورتی نوشته شده بود فکر کنم:😁

    پاسخ:
    اره دقیقا 😂😂😂😂😂😂😂

    واقعا هوا چرا اینجوری شده؟ آب پز شدیم تو گرما😶

    مامانمم میگه من یادم نمیاد هیچ سالی هوا اینهمه گرم شده باشه.احتمالا اینا از عوارض تغییرات اقلیمی و محیط زیستی هست😑🤒

    بابات کولر رو خاموش میکنه؟ 😅 ای خدا باباها چرا اینجورین؟🤣🤣

    میم هم گاهی که میگه کولر و لامپای اضافی رو خاموش کنید میگم داری شبیه باباها میشی کم کم😁

    قند هم اولین دندونش خیلی زود افتاد.فک کنم پنج شیش سالگی بود.هنوزم ادامه داره🙃

    نوش جان این شربت پر از یخ  و خوش بگذره بهتون حسابی😍😊😊

    پاسخ:
    من فقط به امید شهریور زنده‌ام 😂😂😂😂😂 کاش امیدم ناامید نشه 😁 
    وای فکر کن نسیم خنک اواخر شهریور و اوایل پاییز 😍😍😍
    آره همینطوره و هر سال بدتر از سال قبل... میبینی دیگه برف نمیاد ☹
    ارههههه خاموش میکنه نمیدونم مشکلش با خنکی چیه  😂😂😂 شایدم نگران کولر خسته بشه‌. میخوای یه وقتا هم ما کولرو بادبزنیم 😑😑😑😑

    ای جانم عزیزم 😍😍😍😍

    ممنونم عزیزم  ❤❤❤
  • بهی ستوده
  • وای چه شربتی یاسی جان:))

    پاسخ:
    جاتون خالی عزیزم ❤

    مردیم از گرما، هر چی اذیت میشم هی یادم به جنوبی ها میوفته دلم میسوزه.

     

    دندون پایینش افتاده دیگه؟ زوده ولی نه خیلی 

    پاسخ:
    آره واقعا...
    بله عزیزم دندون پایینه. دقیقا اولین دندونی که دراومد افتاد! و بغلیش هم لقه:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">