من به این چالش دعوت شدم!
بالاخره باید بریم سراغ کارهای نکرده و عقب افتاده :) به ترتیب دعوت جلو میریم:
نمیدونم چرا شارمین چالش مورددار برام انتخاب کرده 😁
۳۴. آیا تا حالا دوست پسر/دختر داشتین؟ اولین بوسهتون کی کجا و چه سنی؟
عرض کنم که از بحث کراش و این چیزها بگذریم و برسیم به دوستپسر رسمی! در سن بیست و یک سالگی فکر کنم. اولین بوسه هم زیر آسمون خدا احتمالا 😁 چون امکان دیگری وجود نداشته عملا!
خوب بعدی، از نیروانا. نمیدونم چرا این سوال هم جزو سوالهای مورد دار بوده. دستهجمعی گیر دادید پته منو بریزید رو آب 😁
۲۵. بهترین غلط هایی که در زندگی کردی چه بوده؟!.
خوب باید بگم که من موجود پرویی هستم که نسبت به غلطهایی کهدر زندگی کردم حس بدی ندارم! جز موارد بسیار کم که آرزو میکنم ای کاش زمان به عقب برمیگشت و همچین غلطی نمیخوردم. یا اینکه علم پیشرفت میکرد و میشد اون قسمت از مغزم رو بکنم بدم سگا بخورن ولی دیگه یادم نیاد. به غیر از این موارد باقیش غلطهای خوبی بودن. مثلا اینکه دبیرستانی بودم خانواده رو پیچوندم با دوستم قرار گذاشتم. یا اینکه رفتم خونشون. کار بدی نمیکردم که فقط مامان بابام بیخودی محدود میکردن. پونزده شانزده سالگی من دیگه برنمیگرده. خیلی خوب کاری کردم :) بعدها هم در سن بیست یا بیست و یک سالگی که پیچوندم و با معشوق رفتیم کوه و پارک و... بسیار خرسندم که اون خاطرات خوب رو دارم و اون همه هیجان رو تجربه کردم با توجه به اینکه الان هم از تجربه خیلی هیجانات محرومم میگم خدایا شکرت آرزو به دل نمردم😁 و بعدتر که با همسرم که اون موقع همسرم نبود هنوز به غلطهای خویش دامن زدم! خیلی خوشحالم چون بهترین روزهامون بود و خیلی خوش گذشت. دیگه تمام چیزی بود که همسرم میتونست از خودش ارائه بده! حداقل یه خاطره خوش از خودش به جا گذاشت 😂 یه غلط دیگهای هم هست هنوز مرتکب نشدم ولی خیلی دوست دارم تجربه کنم. یه بارم گُل بزنم ببینم چی میشه دیگه کار خاصی ندارم.
بعدی به دعوت هوپ
۵. اگه پدر و مادر شدین یا الان هستین ولی به سابق برگردین چه کاری برای بچهها ( نه لزوما بچه کوچیک ، کودکی و بزرگی ) انجام میدین و چه کارهایی انجام نمیدین (از تجربیات کودکی خودتون و پدر و مادری خودتون یا اطرافیانتون).
من اگر به عقب برگردم، در مورد آلما خیلی بیشتر شل میکنم. خیلی جاها میتونستم کمتر سخت بگیرم اما کمتجربگی و نگرانی باعث شد حساسیت بیشتری به خرج بدم سر هیچ و پوچ. چند باری زدمش، نه اونجوری که بچه رو کبود کنم یا بلایی سرش بیاد ولی به هر حال یه تلنگر هم زدن محسوب میشه و عذاب وجدانش منو تا آخر عمر رها نمیکنه. اگر به عقب برگردم هرگز این کارو نمیکنم. یکی دوبار هم خدا منو ببخشه وقتی زدمش احساس خوبی داشتم نمیدونم اینو چیکار کنم 😂 وقتهایی که بهش جملات سمی و منفی گفتم بیشتر از اون زدنها پشیمونم. و واقعا آرزو میکنم کاش اون لحظه لال شده بودم و حرفی نمیگفتم.
و اینکه کاش حرف مامانم و مادرشوهرم برام اهمیت نداشت و وقتی دخالت میکردن تو نحوه بچهداریم انقدر عصبی نمیشدم. میزاشتم اونا حرفشون رو بزنن و بیخیالی طی میکردم. هر چند ناگفته نماند که دخالتهاشون واقعا آزاردهنده بود.
در کل بگم که کاش این پنج سالی که با آلما گذروندم بیشتر خندیده بودم و بازی کرده بودم و براش وقت گذاشته بودم تا اینکه حساس بشم رو خیلی چیزا و الکی به خودم و اون سخت بگیرم.
در مورد گیسو هم تا الان که سه ماه گذشته کاملا از خودم راضی هستم! چیز بدی پیش نیومده فعلا خداروشکر. حرف مامانها هم برام شده بود هوا!
بعدی هم از هوپ عزیزم
۳۵. دو تا عکس، اولی از اولین چتها یا نحوه پیشنهاد پارتنرتون و دومی از اخرین چت (عاشقانه یا دعوایی)
راستش عکس از اولین چتها در دسترس نیست 😂 به تاریخ پیوسته. آخرین چت هم کار آلما بوده که یه مشت استیکر و چرت و پرت برای باباش فرستاده ولی یه عکس میتونم بدم از یکی مونده به آخر 😁
- ۰۰/۰۳/۱۷
سلام :)
جالب بود مخصوصا عکس چت که در عین سادگی عشق ازش میچکید😊
و امان از چالش شماره 5 که همه مادر پدرا موارد بسیاری دارن که برگردن و درست کنن اشتباهات رو، یه طوماری میشه برا خودش🙄