یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

آلما

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۳۰ ب.ظ

چند روزی میشه که چند تا از جملات قصار آلما و اتفاقات بامزه‌ای که افتاده رو تو ذهنم مرور میکنم که یادم نره تا بتونم بنویسم! از طرفی هم بار چالش‌هایی که الان به چهار تا رسیدن روی شونه‌هام سنگینی میکنن😁

آخر سر فکر کردم بزار ذهنم رو خالی کنم، چالش‌ها همیشه هستند.

چند شب پیش آلما داشت کل‌کل میکرد باهامون که نخوابه 😑 مثل هر شبش. یادم نیست باباش چی گفت که ایشون در کمال پرویی گفت بابایی یه کاری میکنم از ته دلت آبروت بره! اینجور وقت‌ها آدم نمیدونه بخنده یا اینکه چجوری از کادر خارج بشه که بچه از اینی که هست پروتر نشه!

آلما خیلی به حشرات علاقه داره یا بهتره بگم نسبت به هر جنبنده‌ای کنجکاوی داره. مامان بزرگش توی حیاط یه دونه زنبور بزرگ مرده پیدا کرده و برای آلما کردتش توی شیشه. آلما یک سره داره نگاهش میکنه حتی آوردتش توی تخت باهاش میخوابه:/ اون روزی یه دونه از این پروانه‌های بدبخت که شبیه یه خط باریکن پیدا کرده بود گفت میخوام اینو بکنم تو شیشه به مامان جون نشون بدم. گفتم مامانی این زنده‌س اونی که مامان جون بهت داد خودش مرده بود آخه. خلاصه قانع نشد. یه شیشه از آشپزخونه آورده بود کمین کرده بود برای اون موجود مفلوک که بندازتش توی شیشه. یکم بعد گفت مامانی تو روت میشه اینو بگیری؟ 😂😂😂 اولش یکم فکر کردم تا بفهمم منظورش چیه، بعد که در ادامه گفت چندشت نمیشه؟ فهمیدم منظورشو! گفتم نه مامان من کلا روم نمیشه به هیچ حشره‌ای دست بزنم!

آخرسر باباش اومد و روش شد اون گردن شکسته‌ی بدبخت رو بکنه تو شیشه. یعنی انقدر موجود بیخود و بدبختی بود اینم از آخر عاقبتش؛ دو روز آخر عمرش رو توی شیشه محبوس بود. هرچی گفتم اینو ولش کن بره گفت نه این بهترین دوستمه:| رفت گذاشتش کنار اون یکی شیشه گفت شاپرکی بیا بشین پیش زنبوری باید ببخشی که یه دوست مُرده برات آوردم 😂😂😂

دو روز بعد باباش با یه شاپرک خشک شده‌ی گندهههههه اومد خونه؛ یعنی انقدر این بزرگوار گولاخ تشریف داشت بیشتر شبیه یه موش کوچیک بود تا شاپرک. خود به خود هم که تاکسیدرمی شده بود احتیاجی نبود بکشیمش 😁 یکم که با دقت نگاهش کرد فکر کنم از وضوح دست و پاهاش چندشش شد گفت اینو فردا کادو میدم به عمو 😂😂😂 فرداش رفتیم خونه‌ی عموش. تولدش بود. آلما شاپرکِ خرکی رو توی شیشه کرده بود روشم یه پاپیون زده بود و یه نقاشی چسبونده بود 😂 عمو تولدت مبااااارک ! قیافه‌ی عموش دیدنی بود!

همون روز که داشتیم میرفتیم تولد، من داشتم حاضر میشدم، آلما گفت مامانی میدونی وقتی ریمل میزنی خیلی خوشگل میشی! هرچی باباش بی‌زبونه ایشون شیش متر زبون داره. بهش لبخند زدم. گفت بلوزتم خیلی قشنگه :)

تحت تاثیر شبکه‌ی پویا که بعضی روزها نگاه میکنه، یه سری حرف‌های مذهبی میزنه گاهی که من و باباش معمولا چیزی نمیگیم نه سعی میکنیم ردش کنیم نه تایید. من خودم به شخصه معتقدم اینجور مسائل براش زوده و هر وقت تفکر انتزاعیش رشد کرد میتونه این چیزا رو هم درک کنه اما از طرفی نمیخوام از جامعه دور باشه و فردا که رفت مدرسه گیج بشه. 

هر روز میاد یه چیزی راجع به اماما و شهادت و اینجور چیزا میگه بعد با یه سری تخیلات خودش قاطی میکنه که اصلا قابل انتشار نیستن اگر بنویسم فردا میان کت بسته میبرنم 😂😂😂 

دیشب بعد از اینکه سه تا قصه براش خوندم میگفت یکی دیگه لطفا! گفتم مامانی فردا هم روز خداست. یهو شاکی شد گفت هی خدا خدا من اصلا به خدا باورم نمیکشه!!! اصلا کوش کجاست خدا؟؟؟ گفتم همه جا، توی قلبت. گفت تو دستشویی چی؟ هست؟؟؟ خلاصه یکمی آرومش کردم و براش توضیح دادم و خوابید. به همسرم گفتم هرچی شبکه پویا رشته کرده بود پنبه شد دختر مسلمونمون یهو خداناباور شد سر یه قصه اضافه‌تر 😂😂😂 دیگه باورش نمیکشه!

 

  • یاسی ترین

نظرات (۱۴)

:)) خدا حفظش کنه وروجکو

 

یه دختردایی دارم هم سن همین آلما خانوم شماست

 

اسمش آینازه ،به قدری شیطونه که من اولا همش میگفتم بیش فعاله!!

 

که تشخیصم اشتباه بود:))

 

دوست خیالی داشت مدتی هررررکاری هم میکرد میگفت سارا گفت!

 

پرحرفی که نگم ! شبا تا سه وچهار با باباش حرف میزد 

 

غد و لجبازم هست :) یبار یه مرغ میخواست که به عنوان حیوون خونگیش

 

تو اتاقش نگه داره !

پاسخ:
ممنونم عزیزم ❤
ای جانم :) آره بابا به این سادگیا نمیشه تشخیص بیش‌فعالی رو بچه گذاشت 
دوست خیالی آلما اسمش آلیسه 😂😂😂
امان از پرحرفی😭
الهی 😂😂😂
  • شارمین امیریان
  • سلام

     

    من فقط خندیدم با این پست و دلم خواست آلما رو خیلی خیلی خیلی محکم بچلونم. اون قدر محکم که بعدش برای تلافی یه کاری کنه از ته دلم آبروم بره :))))))

    پاسخ:
    سلام 
    عزیزم 😂😂😂😂❤❤❤❤
  • نیــ روانا
  • ای جااانممممم شیطووون بلای شیرین

    خیلی بامزززه بود

    کلی خندیدم با حرفاش 😂😂😂

    این قصه اضافه چیه بچه ها به خاطرش دین و دنیا رو میفروشن؟؟

    فرقی هم نمیکنه هر چنتا بخونی باز یکی دیگه میخوان 🙄

     

    واقعا صحبت از دین و خدا تو این سن اصلا درست نیس

    ولی متاسفانه رسانه و نظام آموزشی و .. همه اونقدر دست به دست هم دادن و تاکید دارن که اصلا خود ما بزرگترا هم به همه چی شک می کنیم بیشتر ..

    پاسخ:
    😂😂😂 آره دیگه آلما خودش یه سریال دنباله‌داره. گاهی زنگ میزنه مامانم یا مادر همسرم کلی حرف میزنه اونام پایه 🤦‍♀️ 
    🤣🤣🤣 جالب اینجاست که هر چقدرم بخونی باز میخوان 
    این بازی کثیف ته نداره 

    آره واقعا زوده.
    شبکه پویا هم که ماشالا ترکونده 😂😂😂 خیلی هم تابلوئه. کاش فقط مسائل دینی بود من با بخش سیاسیش بیشتر مشکل دارم. هی هم سوال پیش میاد برای بچه. 

    عزیزم چقدر دنیای بچه ها قشنگ و شیرینه

    خدا حفظ کنه برات

    پاسخ:
    آره واقعا :) 
    ممنونم عزیزم ❤

    یه سیاره دیگه 😅😅😅

    😍😍😍😍❤❤❤❤❤

    یه ضرب المثل معروف هست میگه kids these days...

    خدا قوت 💋💋💋

    پاسخ:
    😂😂😂
    ممنون معصومه جون❤❤

    🥰🥰🥰🥰🥰😍😍😍😍

    سلام

    من خیلی آلما رو دوست دارم

    خداحافظ.

     

    پاسخ:
    سلام 😍 
    ای جانم 😊❤

    😍😍😍

    سلام دوباره

    چقدر این ویس، خووووووب بود.

    خدا حفظ کنه جمع‌تون رو

     

    پاسخ:
    سلام ❤ 
    ممنونم عزیزم سلامت باشی 😚😚

    واقعا روت می شه به سوسک دست بزنی ؟ من اصلا روم نمی شه :-)

    چقدرررررر جالب بود این روت می شه .

    یاسی می دونی پست هات رو می خونم چقدر خوشحال می شم ؟ من فکر می کردم فقط پسر خودم اینقدر لجباز و شلوغ هست چون واقعا تو اطرافیان اکثر بچه ها آروم هستن ولی وقتی از دخترت می نویسی می گم آخیش عادیه :-) 

    حالا من بازم منتظرم بحران سه سالگی باشه برای من 

    امضا : یک عدد بدجنس

    پاسخ:
    😂😂😂آره
    چقدر خوب! اصلا مامانا مرتب باید دور هم جمع بشن و حرف بزنن تا بدونن که تنها نیستن:) 
    منتظر هیچی نباش خواهر 😁 هیچ بحرانی در کار نیست اینا کلا تا آخر همین مدلی هستن! 

    خدایا از دست این بچه ها😁😁😁صدای خودت قربون.... پی ریمل میزنی خوشگل تر میشی.. عجباااا💋

    پاسخ:
    😂😂😂
    عزیزم❤❤❤

    خدایااا شیرین بلاعه این دختر

    یادم نمیره وقتی آلما جون رو باردار بودی تو حیاط دانشگاه ازاد همو دیدیم🥰

    پاسخ:
    ای جانممممم❤❤❤ منم یادم نمیره چه لباس خوشگلی براش خریدی :)
    فرزانه جون اینستاگرامت چی شد ؟؟؟ میخواستم بهت پیام بدم دیدم نیست 
    وبلاگ دیگه نمینویسی؟ گفتی انگار کانال داری، آدرس بده از حال خودت و فندقت باخبر باشم! تا تو نزایی فکرم مشغولت میمونه:)

    این سری راضی شدم. دوز بامزگی آلما زیاد بود. شیرین زبونیش هم. نون بربری هم که واسه نی نی بود :-)))

    پاسخ:
    😂😂😂 خداروشکر راضی بودی 

    وای یاسی من عاشق اون قسمت "این بهترین دوستمه" شدم :))))))

    یعنی عالی بود :))))

     

    و اینکه گفته روت میشه بگیریش :)))))))))

     

    چقد بامزه اس واقعن حرفاش. کاش از اون گولاخ بزرگوار هم یه عکس ضمیمه میکردی :)))))))

    وای خیلی باحال بود کلن این پستت

    پاسخ:
    😂😂😂😂😂
    آره حیف شد 
    😙😙😙

    شیرین زبونیاشوو ببین:) باورش نمیکشه بانو:)))

    پاسخ:
    😁😁😁

    احساس می‌کنم توی صدات یه دعوت به آرامشه برای آلما😅 

     

    پاسخ:
    آره احتمالا ناخودآگاه اینطوری‌م 🤣🤣🤣
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">