یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

نگاه مخفیانه

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۱۷ ق.ظ

باز هم در محاصره‌ی دخترها دراز کشیدم تا بخوابم اما هنوز چشم‌هایم گرم نشدند. ساعت نزدیک چهار صبح است و آلما باز دوباره نظم خوابش را بهم زده و نیم ساعت پیش با انواع اقسام تهدید و ارعاب خواباندمش. از ساعت دو گفتم بیا بخواب وگرنه برات کتاب نمیخونم و او که بی‌توجه به حرف‌های من بالا پایین میپرید و به شیطنتش ادامه میداد. صبح که مثل اجل معلق بالای سرش ظاهر شدم حساب کار دستش می‌آید 😂 امشب همسرم اعتراف میکرد که این اخلاق بد را آلما از او به ارث برده؛ شب بیدار بودن و روز خوابیدن. چقدر هم من از این سیستم متنفرم. چه روزهایی که حس میکردم با یک جسد ازدواج کردم و از دیدنش به شکل افقی متنفر بودم. الان هم تا جایی که بشود و بتواند به راهش ادامه میدهد اما برای من کمی عادی‌تر شده. چشم‌هایم آرام آرام دارند گرم میشوند، داشتم فکر میکردم تنهایی خوابیدن بهتر است یا با کسی خوابیدن حالا چه همسر چه بچه. همسرم تنهایی خوابیدن را ترجیح میدهد و میدانم الان به ظاهر مجبور است توی اتاق آلما بخوابد و در واقع توی دلش عروسی شده که راحت و بدون اینکه کسی دور و ورش باشد در هر ساعتی و به هر شکلی که دلش خواست میخوابد. من اما یک طرفم آماج حملات لگد آلماست و طرف دیگرم گیسویی که چند ساعت یکبار بیدارم میکند و بهم آویزان میشود.

نمیدانم روزی که دخترها بزرگ شدند دلم برای این خواب‌های با اعمال شاقه تنگ خواهد شد یا نه؟ همسرم چی؟ دلش برای خوابیدن بین اسب تک شاخ و خرس گنده و انواع تل و گل سر و کاسه و قابلمه اسباب بازی تنگ میشود؟

ما یک بار جای خواب آلما را عوض کردیم و خیلی خوب و متین و موقر از دوسالگی تا چهار سالگی توی اتاقش میخوابید اما از دست‌آوردهای کرونا و قرنطینه این شد که آلما مثل متجاوزی پرزور به خاک اتاق ما ورود کرد و هرگز نتوانستیم مناطق اشغالی را پس بگیریم 😂 نمیدانم چرا برگشت اما بعد از بارداریم و ورود گیسو خودم نخواستم آلما احساس تنهایی کند و نخواستم که‌ توی شرایط جدیدی که برایش پیش آمده جای خوابش را عوض کنم. ضمن اینکه کی زورش به آلما میرسه؟؟؟ حالا امیدوارم گیسو که بزرگ‌تر شد هر دو را با موفقیت بیرون کنم 😁 بعد هم مثل دیوانه‌ها دلتنگ صدای نفس‌هایشان شوم. 

تا صبح یک ملیون بار روی آلما را میکشم و پتو را پرت میکند. یک ملیون بار هم از زیر خودم درش میاورم😁 

امروز آلما یک نقاشی بامزه کشیده بود بابایی داشت میپرسید اینا کین کشیدی و آلما داشت توضیح میداد گفت اینا دوستامن این یکی خیلی فضوله خیلی هم حرف پس میده 😂 من از توی اتاق صدایش را میشنیدم و مرده بودم  از خنده. 

از بس که جلوی من گستاخی میکند و بهش میگویم به من جواب پس نده.

یک بار گفتم آلما انقدر بلبل زبونی نکن. چشم‌هاش اندازه‌ی کاسه شده بود! بلبل؟؟؟؟  😂

جدیدا یک بازی طراحی کرده (قابل توجه شارمین) اسم بازی هست نگاه مخفیانه! من و آلما باید سعی کنیم از تنگ و تارترین جاهای ممکن همدیگر را زیر نظر بگیریم و وقتی طرف مقابل متوجه میشود که دو تا چشم از اون لا لوها بهش نگاه میکنند هر دو بزنیم زیر خنده :| باور کنید بعد از ماکسیمم سه بار انجام دادن این کار تبدیل میشود به بی‌مزه‌ترین کار دنیا؛ مخصوصا آن قسمت خنده‌ش :/ که از یک جایی به بعد خنده‌های من تصنعی میشوند و خنده‌های او همچنان زیبا و از ته دل؛ خوش به حالش.

تنها انگیزه‌ی من از مشارکت در این بازی بی‌مزه این است که برق چشم‌های پر از شوقش را مثلا از لای مبل‌ها ببینم که مثل ستاره میدرخشند و به قلبم جان میدهند.

 

اینم نقاشی آلما! اون دختری که‌ کفشاش از همه بزرگتره و قرمزه حرف پس میده 😂😂😂

 

هر کاری کردم عکس اونورکی بشه نشد :/

 

  • یاسی ترین

نظرات (۹)

  • زهرا از خوزستان
  • خداروشکر سبکت روان شده دیگه راحت پست هات رو میتونم بخونم ... عاشق کارهای آلما هستم 

    پاسخ:
    دیوونه مگه کلیله و دمنه مینوشتم 😂😂😂 
    خیلی خوشحالم هنوزم  اینجا سر میزنی عزیزم ❤❤❤

    برای خواب آلما سعی کن بعد از ظهر نذاری بخوابه شاید شب زودتر خوابید و صبح هم به یه وعده و وعید هیجان انگیز بیدارش کن یه بازی یه خوراکی یا یه همکاری توی انجام یه کاری که دوست داره؛ شاید خواب شبش تنظیم بشه

    واقعا منم از روز خوابی و شب بیداری خیلی متنفرم اصلا کل انرژی مال روزه ولی بعضی اینطور نیستن و برعکسن و کاری نمیشه کرد فقط باید کنار اومد...

    جای خواب رو نگران نباش خودش درست میشه. تاوقتی دومی نوزاده خیلی نمیشه رو این قضیه مانور داد؛ بذار جزو اهداف بلند مدتت😄 بزرگتر بشه مثلا دوسال به بعد یا حتی بعدترش. من که اون زمان نتیجه گرفتم حالا جوریه که ما میگیم بیا اینجا میگه نه😂

    پاسخ:
    باورت میشه آلما از یک سال و تقریبا ۸ یا ۹ ماهگی؛ یعنی هنوز دو سالش نشده بود ظهرها نمیخوابوندمش که شب وا بده و بخوابه 😑
    ساعت‌های زیادی میتونه بخوابه اما برای شروع خواب مقاومت داره و میخواد دیر بخوابه. نمیدونم شاید واقعا ژنتیکی باشه.
    دقیقا انرژی برای روز هست. من هر وقت برعکس میشم افسردگی میگیرم.
    فقط اگر صبح صداش کنی بگی پاشو بریم بیرون پامیشه 
    که اونم فعلا برای من مقدور نیست 
    پدر فعالش هم صد سال این کارو نمیکنه 😂😂😂

    ایشالا که بدون دردسر درست بشه 😊

    انقدر خسته ام _ از دوازده ساعت دوندگی روزانه_ که نمیدونم چی بگم

    ولی پستای تو هنوزم حال خوب کن ترین و فارغ ز غوغای جهان کن ترین پستای دنیان

    اومدم خونه با شلوار جین و جوراب دراز به دراز افتادم کف سالن و میخونمت و لبخند میزنم. 

    پاسخ:
    ای جون دلم ❤❤❤❤
    قربون اون لبخندت
  • شارمین امیریان
  • سلام.

     

     

    ای جانم آلما😍 این خلاقیت تو تولید بازی رو باید نشون اونایی داد که زیر پست من نوشته‌ن خوش به حالتون زیاد که بودید خلاقیت داشتید! (تو که ننوشتی احیانا؟! 🤔🙄😄). آلما خودش به تنهایی خلاقیت به خرج داده در حد لالیگا!

    پاسخ:
    سلام عزیزم ❤

    😂😂😂😂 جواب در خوری بود 

    اگر فکر میکنی ژنتیکی باشه باید  قبولش کنی

    اتفاقا خیلی از ادم ها سیستم بدنشون اینطوری هست و عادیه

    برای ما که  مدلمون روز و صبح زوده یکم عجیبه ولی چند وقت پیش ی کلیپ دیدم که هیچ اشکالی تو این سیستم متفاوت نیست

    البته که سخت میشه برای ی مادر

    پاسخ:
    بله ژنتیکی هست و تا حدودی باید قبول کرد 
    بعضیا صبحی هستن و بعضیا شبی
    ولی آخه بچه‌ی کوچیک میخواد تا سه و چهار صبح بیدار بمونه آدم احساس مسئولیت میکنه
    سعی خودمو میکنم به یازده برسونم 😂 دیشبم موفقیت آمیز بوده 😊

    ولی بیا و سال ها بعد دلت برای اینجور خوابیدن تنگ نشه :)

    حالا چرا چهارتاتون تو پذیرایی نمیخوابید؟ چطور تو با سختی بخوابی ولی همسر خیلییی راحت و بدون سر و صدا :)))) 

    پاسخ:
    آخه میشناسم خودمو 😂😂😂
    من رو زمین نمیتونم بخوابم کمرم درد میگیره 😁
    ایشون شهروند درجه‌ی یک هستن :/
  • نیــ روانا
  • نقاشیش خوبه ها

    خیلی دقیق و باجزئیات هست

    واااااااااای عالی بود اون حرف پس دادن

    چقدرم کاربردیه

    بچه های الان همشون حرف پس میدن :)))

    من الان یادم به خودم می افته حتی وقتی بزرگتر بودم همش اهل سکوت و مماشات بودم

    الان ی ذره وحشی شدم البته که تو محیط کار پسندیده نیس

    ولی فکر کنم ظرفیتم تکمیل شده

    و حتی چند وقته (شاید کمتر از دو ماه) به همسر هم حرف پس میدم :))

    والا خسته شدم خو :دی

    پاسخ:
    آره نقاشیش خیلی خوبه 
    انقدر ازش نقاشی دارم 😊همه رو کردم تو جعبه زیر دست و پا خراب نشن. 
    اره 😂😂😂😂 چقدرم من با این موضوع مشکل دارم. به شدت عصبیم میکنه وقتی گستاخی میکنه و تو روم وایمیسته اصلا بهش نمیاد با یک وجب قد این کارا :/ 

    بابا نسل ما اسطوره‌ی مماشات بودیم 😂😂😂 حتی یک لحظه فکر به مقایسه‌ش هم ظالمانه‌س.
    عیب نداره یکم پس بده چقدر بریزی تو خودت 😂😂😂

    سلام عزیزممم یاسی ترین

    با اسم قدیمم مینویسم کامنتمو.. یادش بخییر

    خیلی خوشحالم که مینویسی، بیشتر بنویس من هی میام سر میزنم میبینم پست جدید نداری

    معتادتیم 😁

    پاسخ:
    سلام عزیزم 😍
    ای جانم...
    قربونت برم عزیزم  
    مرسی که هنوز سر میزنی 😊
    مخلصیم❤❤❤
  • مانی‌عسل
  • از الما بپرس اسم اون کفش قرمزه که حرف پس میده عسل نیست احیاناً؟

    پاسخ:
    😂😂😂😂😂
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">