بکش بالا!
دوباره زندگی رفته رو دور تند! یادمه با آلما هم این روزها رو داشتم و خیلی روزها همین سر شلوغی، من رو از نوشتن دور کرد. حالا نه که من نویسندهی قهاری باشم و در این مدت از نگارش سه تا رمان و چندین مجموعه داستان عقب افتاده باشما 😁 فقط اینکه، نوشتن حس خوبی بهم میده. احساس میکنم اینجا جاییه که دقیقا اونی که هستم رو به خودم نشون میدم و هر بار انگار سبک میشم و یه جورایی تر و تازه میشم.
این روزهای من، بسیار بسیار لذتبخش هستند. هیچ وقت فکر نمیکردم اومدن گیسوی کوچولو، انقدر خوب باشه. هنوزم اعصاب خوردیا همون مسائل قبلی با آلما هستن و وجود گیسو چیز بدی بهمون اضافه نکرده.
هیچوقت نه خودم این احساس رو دارم و نه دلم میخواد کسی از اطرافیان این حس رو داشته باشه که گیسو از آلما بهتره؛ هرکسی خودشه. هرکسی منحصر به فرده. ولی واقعا آلما بچهی سختی بود و هست و گیسو بچهی آروم و بیدردسر.
این مقایسه رو صرفا برای توضیح شرایطم دارم میکنم. چقدر آلما بچهی بیقراری بود و تو هر دورهی رشدش یه جوری چالش داشت. الان هم به شدت لجباز و قد (غد) و خودرای... و صد البته بیتجربه بودن من و شرایط روحی نامساعدم هم بسیار موثر بوده اما به شدت حس میکنم آلما یه رگ عُمری خاصی داره 😂
دیروز خیلی مستاصل بودم. بعد از یه بحرانی که با آلما داشتم، خسته و داغون اینستاگردی میکردم یه جا نوشته بود اگر از همسرت خیانت دیدی اگر با فرزندت مشکل داری اگر افسردهای لینکو بکش بالا! ما هم برای اولین بار کشیدیم بالا 😂
خلاصه وصل شدم به یه جایی گفت شماره تلفن وارد کن اسمتو بگو چند دقیقه بعد یه خانمی زنگ زد :| دیدم ای داد بیداد جدی شد! هی سوال میکرد چند سالته تحصیلاتت چقدره آلما هم از اونور میگه مامان کیه مامان کیه مااااامااااان :/
یکم نصیحتم کرد خانمه:/ که اگر الان مشکلت رو حل نکنی فردا ارتباطتون درست شدنی نیست و ... از فواید مشاوره گفت. بعدم گفت وقتمون خیلی پره اما چون مورد شما خاصه برات جا خالی میکنم. هزینه چهار جلسه پونصد تومن میشه پرداخت کنید تا ثبت نام بشید. گفتم خانم من باید یک جلسه مشاوره بشم ببینم اصلا میتونم ارتباط برقرار کنم با مشاورم بعد بیام چهار جلسه رو رزرو کنم. گفت کار ما تضمینه راضی نبودید هزینه برگردونده میشه! خودم رو تصور کردم که چهار جلسه کشک و دوغ بوده و حالا مثلا من خیلی پیگیر دنبال اون پونصد تومنم😂 نه من این کارو میکنم نه همسر.
گفتم بعدا مزاحمتون میشم! گفت بعدا وقت پر میشه ها گفتم عیب نداره خدافظ😁
بعدا که مشغول کارای آشپزخونه بودم اومدم دیدم دوباره زنگ زده پیامم داده تماس گرفتیم برنداشتین:| بلاک کنم؟
دیروز بعد از مددددددتتتتها پیتزا پختم. خمیرم سفت شد! پشتم باد خورده آشپزیم ضعیف شده. ولی میدونم دوباره به روزای اوجم برمیگردم که آشپزخونه همیشه شلوغ پلوغ بود و من مشغول کیک و شیرینی و انواع دسر و غذا.
نمیدونم چیزی به اسم ویار دوران شیردهی داریم یا نه😁 انقدر که این روزا هوس چیزای شیرین و آبدار دارم.
هندونه و انواع طالبی رو به شکل جنون آمیزی میخورم. خرما که روزی صد تا 😂 کارخونه شیرسازی دارم.
گیسو هم به قول آلما دستگاه پیپی ساز! شکم بچم خیلی شُله همش تو راه دستشوییایم😁 بیشتر وقت مفید من در روز صرف همین کارا میشه و باقیش هم کارای خونه و همچنان سورپرایز شدن از خرابکاریهای آلما که اگر بخوام ازش بنویسم مثنوی هفتاد من میشه.
گیسو به وضوح بزرگ شده و تغییر کرده. دارم لحظه به لحظه رشدش رو میبینم. هر روز که شب میشه میگم کاشکی هرچی امروز شد نوشته بودم تا یادم نره چقدر لذت بخش و شگفت انگیز بود... ولی بازم از خستگی غش میکنم و باز فردا و فردا...
حالا امیدوارم بتونم هر چند روز یک بار حتی شده یک پست کوتاه بنویسم.
پینوشت: دوستانی که دلشون میخواد اینستاگرام همدیگه رو داشته باشیم بهم خصوصی بدید.
- ۰۰/۰۲/۲۶
سلام.
واااای چهقدر تو جلب مشتری جلف رفتار میکردهن😂😂😂 من به منشیم گفتهم وقتی یه نفر زنگ میزنه نوبت بگیره و قرار میشه خودمون خبر بدیم، نهایتا دو بار زنگ بزن جواب نداد دیگه پیگیر نباش تا خودش تماس بگیره. نمیدونستم بقیه یقهی طرف رو میگیرن و میترسوننش و جلسات مشاورهشون رو پیشفروش میکنن 😂😂😂
چقدر خوبه که قبول داری بچهها با هم فرق دارن. من گاهی یه جلسه کاملم فقط برای این که بهشون بقبولونم که درسته این دو تا طفل معصوم از یه پدر و مادر متولد شدهن ولی به هزار و یه دلیل با هم فرق دارن.
باید به خانمه میگفتی یه جلسهش رو کم کنه چون تو خودت اینو میدونی 😂
ان شالله که خودت و بچهها و همسرت همیشه شاد و سالم باشید😍