یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

میرقصی و میچرخی در گردش هر دستم

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۳۱ ب.ظ

چقدر باید یک فرفره را بچرخانی و موفق نشوی تا اینکه یک‌باره به تماشای چرخش زیبایش بنشینی؟

بعد از نزدیک به دو ماه آشفتگی اوضاع خانه، امروز احساس کردم مثل فرفره‌ای به زیبایی دور خودم میچرخم و همه چیز مرتب است.

البته از حق نگذریم خوش‌خواب بودن گیسو خانم در این چرخش زیبا نقش اساسی دارد 😁

تا چند روز پیش خانه به شدت کثیف بود و بهم ریخته. صبح ما از ساعت یک ظهر شروع میشد حتی چند بار رویم به دیوار ساعت دو از رختخواب درآمدیم. بهتر است بگویم گیسو بیدارمان کرد؛ تا شیرش بدهم و بعد هم پی‌پی و شستشو و غیره ساعت شده بود سه! آلما هم در این یک ساعت از زیر دستشویی رفتن در رفته بود و دست من به جایی بند نبود. بعد از نمیدانم چقدر گیسو را خوابانده و سراغ آلما رفته بودم دستشویی و بعد صبحانه:/ صبحانه ساعت نزدیک چهار؟؟؟ 

ناهار ساعت شش یا هفت غروب. ساعت دو و سه شب شام. ساعت چهار صبح  هم دنبال آلما بدو که جان مادرت بیا بخواب. بعد که آلما خوابید تا صبح هر وقت گیسو پاشد شیر بده و هر وقت خوابید بخواب و بعد هم از شدت خستگی این ریتمِ هر وقت گیسو خوابید بخواب را تا هر جایی شد ادامه بده حتی تا یک و دوی ظهر. واقعا داشتم دیوانه میشدم. وسط یک خانه‌ی کثیف و بهم ریخته با این روتین افتضاح.

یاد اثر مرکب افتادم. گوشی‌م را در آورم و یک لیست از کارهای خانه توی نوت نوشتم. از کوچکترین کار تا سخت‌ترینش. و با خودم گفتم هر وقت فرصت داشتم یک حرکت به سمت جلو میروم. و جالب است بدانید با همین روش ساده، توانستم نصف بیشتر کارهای خانه را انجام دهم و همسر هم ترغیب شد و یک بالکن شستن مهمانم کرد 😁 روی یک ردیف از کابینت‌ها که منتهی میشوند به پنجره و بالکن، گلدان‌هایمان را چیده‌ایم و هرازگاهی لازم است گلدان‌ها برداشته شوند و زیرش تمیز شود و به گل‌ها رسیدگی شود. گلدان‌ها را برداشتم وتمیزشان کردم پلاستیک‌های زیرش را انداختم ماشین لباسشویی و کابینت را تمیز کردم و بعد گیسو بیدار شد رفتم سراغش و همسر آمد نگاهی به آشپزخانه کرد و گفت باز برای من کار تراشیدی 😂 و اینگونه شد که باقی مسیر را رفت و بالکن را هم شست.

هر بار که گیسو خواب عمیقِ چند ساعته داشت، کاری انجام دادم و بعد از دیدن تغییرات خانه کیف کردم. 

حالا فقط مانده بود ساعت خواب و بیداریمان. یک روز بالاخره از خواب شیرینم دل کندم و با وجود کم‌خوابی که داشتم ساعت نُه صبح وقتی گیسو شیر خورد و خوابید، من نخوابیدم و آلما را صدا کردم. اولش مقاومت میکرد اما بالاخره بیدارش کردم. با توجه به اینکه شب گذشته ساعت چهار صبح خوابیده بود تمام روز خوابالو بود. با این حال تا ساعت یازده شب تمام توانش را به کار برد که نخوابد. آخرین تلاشش این بود که بعد از اینکه برایش کتاب خوانده بودم و یک ثانیه با خواب فاصله داشت، گفت مامان گشنمه :/ گفتم مامانی خودم دو بشقاب بهت شام دادم فکر نکنم گرسنه باشی بخواب عزیزم‌ گفت نههههه من گشنمه گفتم باشه برو سیر شو بیا 😑 و این جمله را با تمام خشمم ادا کردم😂 کمی سکوت برقرار شد زیرچشمی نگاهش کردم و دیدم با دهان باز خوابش برده😂😂😂😂 حتی فرصت نکرده بود دهانش را ببندد.  

با خودم فکر کردم الان است که گیسو بخوابد و من هم یک خواب راااحت بعد از یک روز پر از بدو بدو... اما زهی خیال باطل که فسقل بچه تا ساعت ۵ صبح چشم روی هم نزاشت و به تماشای اطراف نشسته بود 😂 از بابایی سواری میگرفت و از من شیر. انقدر شیر خورد که فکر میکردم الان سینه‌م صدای آخر ساندیس خواهد داد 😂

ساعت پنج خوابیدم و روزمان از نُه صبح شروع شد. خسته بودم. سرم درد میکرد. حالت تهوع داشتم. اما خوشحال بودم که نظم برقرار شده. و یک آن تصویر یک فرفره توی ذهنم نقش بست که سریع و با ریتم خاصی دور خودش میچرخد و اگر مزاحمش نشوی به چرخشش ادامه خواهد داد.

 

این پست توی چند مرحله نوشته شده  :) 

 

 

 

 

  • یاسی ترین

نظرات (۱۶)

❤❤❤🌹🌹🌹

چرخش زیبات مستدام..

پاسخ:
ممنونم عزیزم  ❤❤❤❤❤
  • شارمین امیریان
  • سلام.

    من کیف کردم این پست رو خوندم :) حالا درسته بخشی از سختی‌های زندگی‌ت هم توش بود. ولی نتونستم کیف نکنم! :))))

    پاسخ:
    سلام عزیزم 😍
    کیف هم داره آخه 😊 
    درسته سخته اما بی‌اغراق خیلی لذت بخشه و شیرین ❤

    خدا رو شکر حالت خوبه 

    خدا قوت حسابیییی 

     

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم   😍😍😍
  • جوینده آرامش
  • وای واقعا قابل درک بود :))

    و اون صدای آخر ساندیس واقعا عالی بود😄

    گیسو بچه ی خوشخوابیه که شب بیداره و روزها خواب؛ کاش میشد خوابش رو برعکس کنی ;) شاید بشه ها نمیدونم

    آخه استفاده از انرژی روز خیلی توی روحیه و شادابی اثرگذاره

    خدا قووووت

     

    + ولی کلا بچه های دوم موجودات بی آزاری اند قبول داری😏

    پاسخ:
    مامانا میفهمن من چی میگم 😍

    به خدا تا قطره‌ی آخرو میکشه بیرون 😂😂😂

    آره خوشخوابه 
    اصلا یاد ندارم آلما توی این سن بیشتر از ۲ ساعت خوابیده باشه 
    گیسو امروز از پنج صبح خوابید تا ده صبح 😂
    واقعا اگر میشد همین خواب رو شب بکنه عالی میشد 
    شما راهکاری بلد نیستی؟ من برای نوزاد به این کوچیکی نمیدونم چیکار باید کرد خوابش بیفته شب.
    ممنون ❤❤

    خیلییی قبول دارم 😂😂😂
    ضمن اینکه باید بگم به خودمون هم مربوط میشه 
    روحیه اون موقع کجا و الان کجا 
    و اینکه من خودم به شخصه حس میکنم پوست کلفت هم شدم بعد آلما دیگه با یه لبخند به افق نگاه میکنم 😂😂😂

    الهی شکر 😍😍 میفهممت... عمیق 😅

    پاسخ:
    عمیییییق😂😂😂

    چرخ زندگیتون همیشه به زیبایی بچرخه :)

    سلآم ^_^

    پاسخ:
    خیلی ممنون 😍
    سلام 😊

    ای جانم 😍🥰

    خسته نباشی.خدا قوت.

    برای ساعت خواب گیسو فک نکنم بشه کاری کرد.فقط باید صبر کنی😅😁

    معمولا از چهار ماهگی به بعد شب و روز بچه ها تنظیم میشه و خوابشون منظم تر میشه...

    وقتی میگی شیر دادن طولانی و پشت سر هم موهای تنم سیخ میشه🤦‍♀️😢

    یاد خاطرات شیرین خودم می افتم 😂😅

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم  ❤❤ 
    بچه‌ی خوبیه 😁 زیاد زیاد میخوابه فقط مشکلش اینه که در ساعت اشتباهی این کارو میکنه 😁 
    ایشالا 😊
    وای خدا 😂😂😂😍😍😍😍

    گیسو مثل یه خاله ایش هست که نمیخوام اسمشو بیارم (((D::  

    Yah yah yah yah

    خابالووووووووو 

    شبا بیدار و روزا خوابD::

    پاسخ:
    مثل اون خاله شیرینش که آفریده نشده 😂😂😂
    Yah yah yah
    خودتو اصلاح کن  ببین آلما اصلاح شد😂

    ای عزیزم .... من نظرم اینه که یه مامان مثل تو، با دو تا بچه ، حتما کمک لازم هست. حتما کسی باشه که خونه رو بیاد روزانه تمیز کنه. غذا بپزه و یه مادر استراحت کنه، ریکاوری بشه، بتونه بره ورزش کنه، با بچه ها پیاده روی های کوتاه با همسرش بره و خلاصه بعد یک سال بتونه به روتینش برگرده... میدونم ماها مثل همیم... حوصله خونه بهم ریخته رو نداریم...خسته نباشی مامان جان.... یه مشورتی بکن برای از شیر شب گرفتن تو سه ماهگی... خیلی عالیه...

    پاسخ:
    آره خوبه که آدم کمک داشته باشه. 
    از حق نگذریم همسرم کمک میکنه اما خوب با این حال بازم کارم زیاده.
    کارگر دوست ندارم ولی اگر مادر یا خواهری داشتم نزدیکم، گاهی میومدن یه کمکی میکردن بد نبود ولی خوب همینجوری هم خدا بزرگه و میگذره 😂😂😂
    ممنونم عزیزم سلامت باشی 😍😍😍
    واقعا اگر دورم شلوغ باشه مریض و افسرده میشم
    فکر کنم گیسو خودش سه ماهگی خودشو از شیر شب بگیره😁 زیادی خانمه داره میترسونه منو!

    من چرا انقدر با این پست حال کردم؟ وای میییییخندیدما! فقط اون تیکه ساندیس! 

    ممنونیم از گیسو که امد تا تو به وبلاگ برگردی! دلتنگت. 

     

    پاسخ:
    وای خنده‌هات😍😍😍😂😂😂😂 از تصورشم خنده‌م گرفت 

    قربون تو برم من رفیق ❤❤❤
  • جوینده آرامش
  • خودت توی بارداری احیاناً شبها خواب خوبی نداشتی درسته

    معمولا اینجوریه آخه، البته شایدم برای همه صدق نکنه...

    یعنی معمولا از دوران جنینی به یادگار دارن ساعت خواب و بیداریشون رو

    راهکار که نه نمیدونم 

    روزها زیاد نخوابونش باهاش بیشتر بازی کن و بذار بیداری هاش بیشتر باشه

    مخصوصا توی ساعات منتهی به شب اگر نخوابیده باشه شب شاید بهتر بخوابه البته که ما به خیالمون با این راهکارها و ترفندها نسخه می پیچیم برای نینیا غافل از اینکه اونا هستن که ما رو به راحتی فیتیله پیچ میکنن 😂😂

    پاسخ:
    آره من دوره‌ی بارداری زیاد بیدار میموندم شب‌ها
    فکر کنم اینم تاثیر داره 
    فکر کنم برای این راهکار صبر کنم بکم بزرگ‌تر بشه 
    چونکه سخته نوزادی که خوابالو هست رو نزاری بخوابه گریه میکنه 😑
    اینم بگم که تو این دو شب گذشته بهتر شده ها 
    دیگه تا ۵ و ۶ صبح بیدار نبود 
    دیشب هم ۲ خوابید ۶ صبح پاشد. شیر خورد خوابید، ۹ بیدار شد. خوب بود.

    دقیقا همینطوره 😂😂😂😂

    وای چقدر سخته دوتا بچه!

    چقدر کیف میکنم یاسی از اینکه پست هات اینقدر به زندگی الآنم شبیهه، خیلی باحالههههه

    راستی من یه مقدار فلوکستین دارم که لازم ندارم. میتونم برات پست کنم. یه مدت استفاده کنه همسرت تا گیرش بیاد.

    پاسخ:
    بعلهههههههه تازه گیسو خیلی خوبه خیلیییی 
    تصور میکنم اگر گیسو هم مثل خواهرش شیطون و نااروم و نخواب بود من رسما نمیکشیدم و اعلام انصراف میکردم 😂😂😂😂
    از این گزفتاری‌ها در دوسال آینده برات آرزومندم خواهر 
    دست بجنبون که دخترت تنها نمونه 😍😍
    آره خیلی حس خوبی داره 
    توام بنویس دیگه 
    بنویس بزار با هم همذات‌پنداری کنیم هی 😂
    ممنونم از لطفت عزیزم. رفته سرترالین خریده اگر خواستیم بهت پیام میدم.

    :) :) :) 

    نخسته-ما که دوتا بچه کوچیک پشت هم داریم زندگی هامون تقریبا ی شکل و صد البته خیلی خدنده داره

    راستش من برای ساعت خواب بچه ها تاوقتی کوچیک هستن و قابل کنترل مشکلی نداشتم -برای بزرگه ی هفته خونه رو ساعت 9 شب خاموش باش کامل دادیم و هیچکس از جاش تکون هم نمیخورد و بچه رو خوبوندم روی پا و بعدش دیگه هر شب تقریبا همون ساعت میخوابوندمش، البته گاهی نیمشد ولی خب خوب بود

    برای این دومی چون نمیشه همه رو خاموش باش بدم با توجه به وجود برادر بزرگه، براش گهواره گذاشتم و ساعت خواب ایشون درست شد شکر خدا

    البته باید بچه رو خسته کنی ی جوری دیگه با بازی،

    ای امان از شیر خوردن این بچه ها، یعنی واقعا ماها هم همینجوری شیر میخوردیم؟؟؟؟؟؟

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم  😘😍
    آره 😁
    آره برای اون سن میشه این کارا رو کرد ولی برای نوزاد بعیده بشه خیلی دست برد توی سیستمش 
    خسته نباشی چقدر برای بچه‌ها زحمت کشیدی 😘

    آره ما هم پدرشونو درآوردیم 😁😁😁 

    برقص و بچرخ که انرژی مثبت این چرخش به ما و به همه کائنات رسید.. 🥰🥰🥰

    پاسخ:
    عزیزم ❤❤❤

    ۱- ساندیس😂😂😂

    ۲- خواب رفتن آلما با دهن باز 😂😂😂

    چرا بچه ها در مقابل خواب مقاومت میکنند؟

    پسر من وقتی از وقتی خیلی کوچیک بود (زیر یک سال) این عادت رو داشت

    چشاش ریز شده. بود از شدت خوابا ولی بلند بلنددد میخندید که نخوابه😂

    بعدها هم روشش ی قصه دیگه هم میخوام بود 

    یادمه ی بار شمال بودیم ۳-۴ ساعت تو آب بود و بازی کرد شب گفت کی می خوابیم ما جشن گرفته بودیم😂

    پاسخ:
    😂😂😂😂😂😂😂😂

    من واقعا در عجبم؛ مگه خواب هم جزء چیزای غریزی نیست؟ خوب آدمیزاد خوابش بگیره باید بخوابه دیگه😑

    وای رد میداده که بلند بلند میخندیده 😂😂😂😂 آلما دست میکرد تو چشمش که خوابش بپره 😑 جای یه قصه‌ی دیگمم خون میاد دیگه  نگم خواهر 

    خیلی باحال بود؛ رسش رو کشیده بودین 😂😂😂😂
  • مانی‌عسل
  • وایی یاسی 

    وقتی می‌خونم فقط می‌دونم منم این دوره رو گذروندم،یادم میاد یه روز از جلو آیینه رد می‌شدم خودمو دیدم،بعد توی ذهنم به خودم گفتم یعنی میشه یه روز وقت کنم مثل قدیمها بشینم جلو آیینه و موهامو اتو کنم! بس که کارای عسل زیاد بود. خداروشکر که داری ازین حجم کار لذت میبری، با تمام قشنگیاش اما دلم نمی‌خواد برگردم به اون روزا😉

     

    پاسخ:
    عزیزم....
    آره واقعا آدم وقت نمیکنه ....
    😂😂😂
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">