یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

سیب کوچولو

يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۱۷ ق.ظ

دیروز آلما را بردم سنجش بینایی و شنوایی. بعد از مدت‌ها از اسنپ استفاده کردم. باید میرفتیم آن‌طرف شهر. آلما قبل رفتن میگفت مامان کاشکی عینکی بشم! گفتم مامانی منم همیشه دوست داشتم عینکی باشم و نشدم. خوبه که چشمات سالم باشه ولی خوب شایدم عینکی بشی! چشم‌ها و گوش‌هایش سالم سالم بودند. کاش اتاق دیگری بود که زبان درازش را هم میسنجیدند!

در راه رفت و برگشت با ذوق از پنجره ماشین بیرون را نگاه میکرد دلم برایش ضعف میرفت از بس که خانه بوده‌ایم مثل زندانیان تازه آزاد شده به همه جا و همه کس و همه چیز نگاه میکرد.

برگشتنی گفت مامان خوراکی میخری؟ پارک بریم؟ حدس میزدم این‌ها را بخواهد اسپری الکل آورده بودم. گفتم باشه بریم. خوراکی‌هایش را الکل زدم و روی نیمکت‌های یخ‌زده پارک خورد. خوشحال بود، به هر چیزی میخندید و من فدای خنده‌ی زیبایش میشدم. آشغال‌ها رو بده من بندازم تو سطل! آفرین مامان. بریم سرسره؟ بریم، فقط میزاری وقتی تو سرسره‌بازی میکنی من راه برم؟ مامانی یادته یه بار با من اومده بودی تو سرسره؟ بلند میخندم آره یادمه. بازم میای؟ مامانی بزار نی‌نی به دنیا بیاد قول میدم بازم با هم سرسره سوار شیم.

نیم ساعتی راه رفتم و آلما بازی کرد. علاقه‌ی خاصی هم به وسایل ورزشی توی پارک‌ها دارد. مدام دلم را میلرزاند که از روی چیزی نیفتد. ولی خوب میدانم که بسیار زبر و زرنگ است و از یک سالگی از همه این‌ها بالا میرفت. توی همین پارک قد کشید دخترکم...

دست کوچکش را توی دستم میفشردم و راه میرفتیم. گفتم یه قصه برای مامان میگی؟ گفت بله که میگم. یکی بود یکی نبود یه پسره بود یه دونه کاشت تا سبزی دربیاد. یه مدت صبر کرد. سه مدت صبر کرد! (من فدای اون حرف زدنش... سه مدت!) تا سبزیش دراومد. بعد سبزیش پشه زد و خراب شد. خوب مامانی بعدش چی شد؟ هیچی دیگه ویتامین ث نداشت بخوره مرد! یعنی آدم ویتامین ث بهش نرسه میمیره؟ آره دیگه ولی خوب چون ویتامین دی داشت فردا صبح دوباره زنده شد  و تبدیل شد  به زامبی! که دیگه تو نگی زامبی واقعیت نداره :)))

از بس من هر سبزی‌ای کاشتم توی بالکن‌مان پشه زد و از بین رفت لابد داستان دخترم به این شکل بوده!

وقت برگشتن خسته بود. خودش را به آسانسور میمالید. دخترم عزیزم خودتو نمال به جایی، کفشتو دربیار برو تو کجا میری لباستو دم در دربیار، آاااای موهامو کشیدی :/ ببخشید دخترم متوجه نشدم. اشک‌هایش میریزد، نمیبخشم! مامانی میگم متوجه نشدم داشتم بلوزتو درمیاوردم :/ برو تو حموم! ولو میشود روی زمین ... لختش میکنم و به زور میفرستمش توی حمام... فقط جیغ میکشد و نمیگوید چش شده... آخر سر جیغ بلندی میزنم چتههههههه؟؟؟؟ آب داغ بود. خوب مگه لالی؟؟؟؟ ششصد متر زبون داری وقتای دیگه...

این هم پایان تلخ یک روز مادر دختری 😂 با هر بدبختی‌ای بود شستمش مدام غر میزد دست به موهام نزن! پس چجوری بشورمت بچه...

بعد از حمام دوباره مهربان میشویم و... زندگی باز در جریان است..

شب موقع خواب میگوید مامان پس نی‌نی کی میاد؟ میگویم تو که نی‌نی هستی دلت مثل فرشته‌هاش دعا کن زودتر بیاد. میگوید یه دعا هم برای خودم میکنم! پشتش را میکند و نمیدانم زیرلب چه میگوید.

  • یاسی ترین

نظرات (۱۴)

های وای ننههههههه

یاد یه بار افتادم که دستم مونده بود لای در ماشین و از شدت درد زبونم بند اومده بود و فقط گریه میکردم! ( با خود می اندیشد: چه کودکی تخمی تخیلی ای داشتم )

پاسخ:
بچه مگه زبون نداری تو 😂😂😂
حالا نه که فکر کنی این خانم از بی‌زبونیش چیزی نمیگفت !!!
نمیدونم چرا جای اینکه حرف بزنه جیغ میزد احتمالا خسته بود

نه به اندازه‌ی من 😁😁😁

الهی که این لحظه های طلایی زندگی ت مستدام و مستدام و مستدام باشه 🙏🌷

هر اتفاقی سر موقعش میوفته🐣🐣🐣

پاسخ:
قربونت عزیزم  ممنون  😍😍😍
واقعا هم 😊❤

زندگی هنوز قشنگیاشو داره 😍😍💓💓💓

پاسخ:
بله 😍😍😍❤❤❤

من منتظر بودم بخونم وقتی رسیدین خونه چجوری ازت تشکر کرد :))))))

تو دلی ت به وقتش میاد تو بغلت ❤

پاسخ:
به روش زیبا و ناسپاسانه تشکر کرد 😂😂😂
عیب نداره کوچولوئن طاقتشون کمه.
بدتر از ایناشو سرم آورده 😁😁😁
منم رد میدم یه وقتا...

ایشالا 😍

وای عزیززززم :)))) داستانشوووو :))) عالی بود 

 

پاسخ:
آره 😂😂😂
  • 🔹🔹نیلگون 🔹🔹
  • سیب کوچولو 😍 چه تعبیرِ قشنگى :)

    پاسخ:
    😍😍😍
    آلما به ترکی یعنی سیب 😊

    اخ عزیزمممم... شاید دلش بغل و نازنازی کردن میخواسته! وای دلم میخواد الان بغلش کنم... اصلا آدم مامان میشه، مامان همه بچه های عالم میشه.... اوف اشکم درومد یاسی جون...

    وبلاگم اسمش هست دوباره آغاز میکنیم

    www.titteh.blogsky.com

    پاسخ:
    الهییی آره منم همین حس رو دارم 😍 احساسم نسبت به همه بچه‌ها عوض شده. 
    عزیزم  ❤
    بالاخره ورود کردم به وبت  😁😁😁 من نمیدونم چرا طلسم شده بود 
    ممنون 

    دلمو برد ^_^

    پاسخ:
    😍😍😍

    خدا برات حفظش کنه

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم ❤

    ننه! اگه بزایی، کی میتونی با خبرمون کنی؟ 

    کاش یه پست «سلام، من زاییدم» پیش نویس کنی، بعدا فقط در حد زدن دکمه انتشار ازت انرژی بره

    پاسخ:
    خیلی دیوونه‌ای 😂😂😂
    من احتمالا اگر اورژانسی نرم در حال رفتن پست میزارم 😁

    آخخخخ اینم بهت بگم این روزا از فامیل و دوست و... همه میگن نزاییدی؟ نزاییدی؟ یادته سر آلما هم همین بود 😂😂😂😂
    امروز صبح پاشدم از اتاق اومدم بیرون به جناب همسر سلام کردم میگه نزاییدی؟؟؟ 
    گفتم چرا بیا به بابایی سلام کن  😁😁😁
  • ﺳﺘﺎﺭﻩ درخشان
  • ﻳﻪ ﻛﻢ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺩﻋﻮﺍﺵ ﻛﺮﺩﻱ:))

    ﻓﻘﻄ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﻴﻜﻨﻢ  

    ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﻳﺘﻮﻧﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﻗﺸﻨﻚ ﺑﻮﺩ.

    پاسخ:
    هر پدر مادری ادعا کنه که بچشو دعوا نمیکنه یه دروغگوی بزرگه!
    جیغ زدن داد کشیدن حرف سرزنش‌آمیز و خارج از درک بچه زدن، حتی فیزیکی برخورد کردن ممکنه پیش بیاد. بعدش هم احساس بدی به آدم دست میده. ولی مهم اینه که سعی کنیم تا جایی که میشه به خودمون مسلط باشیم و تکرارشون نکنیم. نسبت رفتارهای غلط به درست کم باشن. و بیشتر عشق و بازخورد مثبت بدیم. 
    عمدا نوشتم مامانا هم بخونن فکر نکنن تنهان :))

    ممنونم عزیزم  ❤

    چقدر خوب شد آخر عشقولانگی تون رو هم نوشتی :-)

    خیلی نازه خدا برات حفظش کنه .

    منم چند باری پارک بردم ، اولینش چند ماه پیش بود کسی هم پارک نبود از بغل سرسره رد شد رفت ، اینقدر نمی دونست این وسیله چیه !!!الان اما سرسره شده نون و آب ما ، از بس همش پارک ، سرسره می کنه.

     

    پاسخ:
    قربونت عزیزم ممنون ❤
    الهی طفلک بچه! واقعا دلم برای اینا میسوزه بچگی نمیکنن که 

    چه خوب میکنی میبریش پارک 
    وقتایی که خلوت باشه و آدم بتونه بعدش حمومش کنه خیالش راحته.

    جواب کامنتت و پاسخ های همسر شوهرت به گونه ای بود که بلندبلند زدم زیر خنده! 

    پاسخ:
    😂😂😂😂

    ای جااانم 

    منم همین فیلما رو با دخترک دارم 

    دیدی بعدشم چقدر عذاب وجدان میگیری ؟؟! 

    خصوصا وقتایی که با چشمای ناراحتش نگات میکنه ؟!

    ینی معصومیتشونو که میبینی دلت میریزه 

    راستی پست بعدی نوشتی و نزائیدی ! تازه  بعدتری هم نوشتی خخ 

    و ما همچنان امیدواریم بیای بنویسی نی نی اومد تو بغلم 😊

    پاسخ:
    آاااااره عذاب وجدانش خیلی بده 😭😭😭 حاضرم صد برابر اذیتم کنه ولی عذاب وجدان نگیرم 
    آره بعدم نگاه میکنی به اون قد و قواره کوچیکش میگی خدایا من از دست این فسقلی عصبانی شدم؟؟؟

    الهی 😂😂😂
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">