یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

https://t.me/YasEnogheree

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

نمک زندگی :/

شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ق.ظ

نوعی افسردگی هم هست؛ افسردگی بعد از سفر! خیلی چیز مزخرفیست. وقتی تمام هیجان‌ها یکباره تمام میشوند و برمیگردی به شرایط قبل. حتی اگر همسر هم یادآوری نکند که تو که تازه سفر بودی پس چته؟ خود آدم هم از داشتن همچین حس و حالی حتی توی دلش و با خودش شرمنده است و میگوید نکنه ناشکرم؟ بعد یک سری مسایل کنار هم قرار میگیرند و مرا میبرند به سمتی که نیمه‌شب، مثل جن‌زده‌ها بنای ناسازگاری میگذارم و رفتارهای احمقانه نشان میدهم. حالا هم محکومم بنشینم و به اعمالم فکر کنم. نمیشود که از زیرش در رفت؟ نمیشود فکر نکرد. الان دو سه شب است که فکرم مشغول است. مشغول حرف‌ها و کارهای خودم. این فکرهای احمقانه از کجا می‌آیند و چطور قوت میگیرند؟

همسرم هم که مثل همیشه با حفظ پوکر‌فیسی در موضع سکوت است. هر اتفاقی که بیفتد سرش را بلند میکند و نگاهی این شکلی :| میکند و بعد به کارش ادامه میدهد. و من! حتی میتوانم مثل دیوانه‌ها مشت بکوبم و بلندبلند گریه کنم. این یکی از اخلاق‌های گند من است؛ میتوانم مدت‌های مدیدی این شکلی ^_^ و کاملا ملو، خیلی چیزها را حتی خلاف میلم تحمل کنم اما شبی چنان وحشی میشوم و دماری از روزگار طرف مقابل درمیاورم که خودم فقط دو هفته فکر میکنم، چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ این‌همه واکنش عاطفی شدید اصلا از کجا آمد؟ درست پنج دقیقه بعد از انفجارم، دوست دارم آشتی کنیم! اما همسرم احتمالا یک ماهی زمان لازم دارد :/

از داشتن همچین فکرهایی شرمنده‌ام اما این چند روز از بارداری‌ام ناراحت بودم. وقتی موقع گریه‌های شدیدم همسرم گفت برای بچه بده اینطور نکن. حالم بد شد. گفتم آره من حمالم فقط. احساس کردم اگر هرکسی هم نگرانم باشد نگران من نیست. نگران بچه است. احساس کردم وسیله‌ام و فقط وظیفه دارم بچه را سالم تحویل دهم. حتی نمیگذارند طوری که دوست داری بنشینی. روش نیوفتی ها!

مسخره است میدانم. اما افسردگی دلیل و منطق سرش نمیشود. حالا خوب است که اینهمه عاشق بچه‌ام و با همه‌ی قلبم خدا را برای داشتنش شاکرم... چه رسد به آنهایی که ناخواسته باردار میشوند. با همه عشقم به آلما، چند روز گذشته را با این حس‌ها سپری کردم. وقتی تغییرات جسمی‌ام را هم میبینم بیشتر دلم میگیرد. خیلی حرف‌ها را هم نمیشود اینجا نوشت. حمام زنانه که نیست! تازه حوصله‌ی ممیزی را هم ندارم. انقدر اعصابم تخماتیک است که اگر کسی کامنتی تذکر دهنده بگذارد نمیتوانم مثل قبل با آرامش فقط در جوابش لبخند بزنم. احتمال دارد عصبانی شوم. 

دلیل زیرپوستی حساسیت این روزهایم را البته میدانم. همان مشکل قدیمی‌مان. همان بخشی از زندگی که مهم‌ترین است اما برای ما انگار که... 

وقتی این‌ها کنار هم چیده میشوند و وقتی فکر کنم دلیل بدتر شدن آن بخش مهم بارداریست بیشتر افسرده میشوم. وقتی حس کنم همان اپسیلون زنانگی‌ام هم محو شده... دوست دارم زن باشم. فریبنده و جذاب. نه یک گلابی لک‌دار. از آن لکه‌های قهوه‌ای متنفرم :/


سکوتش دیوانه‌ام میکند. گاهی از این سکوت میترسم. بعضی از مردها اگر کمبودی داشته باشند، همسرشان میترسد که گندی بالا بیاورند. چه گندی؟ مثلا یا سراغ بانوهای عفیف رفتن یا اگر مذهبی باشند مبادرت به عمل میمون صیغه. اما من همچین تصوری از همسرم ندارم. میترسم بزند به سرش. میترسم ببرد...

دیشب به خودم میگفتم یاسی! تو زن قوی‌ای هستی. از پس همه‌چیز برآمدی. از پس این هم برمی‌آیی. فکر کن. به مخت فشار بیار...

سعی میکردم حرف‌های استادم را یادم بیاید. این که میگفت هیچ بیرونی وجود نداره و همه چیز درون خودمونه... نوع بودنتو که عوض کنی همه‌چیز عوض میشه...

فکر کردن به غصه‌ها همیشه وسوسه‌برانگیزترند. آدم همیشه دوست دارد برای خودش دل بسوزاند! اما اینها چاره نیستند. 

نمیدانم به ترتیب چه راه حل‌هایی انتخاب خواهم کرد اما فعلا اولینش این است که جو خانه را متنوع کنم. سکان خانه دست من است. اینجا خانه‌ی من است. هرطور که بخواهم رنگش میزنم... همسرم عاشق تنوع است. حتی در این حد که ببیند مشغول کیک درست کردنم. یا چند تا چیز کوچک برای خانه خریده‌ام. از زنی که دراز کشیده و غصه میخورد بدش می‌آید. میدانم در مقابل کارهایی که برایم میکند تنها توقعش شادی من است و این تعریف دقیقی از دوست‌داشتن است.

این دو ماه هم که بگذرد شاید خیلی چیزها هم تغییر کرد.

  • یاسی ترین

نظرات (۳۰)

 نازی مامان یاسی اعصابت تخماتیکه میفهمم 
چه خوبه که همسرت با یه چیز ساده مثل کیک پختن هم احساس تنوع میکنه خیلی از مردا  این چیزا رو نمیبینن کل دکوراسیون خونه رو عوض کنی هم متوجه نمیشه:-)
آخی یاسی دو تایی بشینین برای آلما چیز میز درست کنید میدونم خرید راحت تره ولی درست کردنش خیلی حس خوبی داره مثل عروسک درست کردن دوختن کتاب های پارچه ای که آدم ها و حیووناش  فقط خط و خطوط ساده هستن .از این عروسک های خیمه شب بازی که فقط کله دارن:-) برای شبایی که میخواین براش قصه بگید 


پاسخ:
آره طفلک خیلی زود جذب محرک جدید میشه. با چیزای ساده میشه خوشحالش کرد. 
بابام عالیه:))) کل خونه منفجر شه نمیفهمه. فقط تلوزیون سرجاش باشه باقی ماها زواید دور تلوزیونیم:))
ای جانممممم پیشنهادت عالی بود مرسی:-) ♥
جرات نمیکنم چیزی بگم یاسی :)
پاسخ:
:)))) عزیزدلممممم 
منظورم اینایی بودن که همش میان بهم میگن مودب باش ! عفت عمومیو بچه دار نکن و از این حرفا :))
چه جالب..فکر میکردم آنرمالم..
یادمه از چین اومده بودم یه هفته افسردگیه شدید گرفته بودم و همش گریه میکردم و همکارام فکر میکردن اونجا یه اتفایی افتاده..
سندروم افسردگی بعد از سفر هایی که خیلی خوش میگذره اینچنین است گویا..
پاسخ:
آخیییی :))) آره انگار هرچیم بیشتر خوش بگذره بعدش بدتره!!!
یاسی؟ جان دلم! این حساسیت برا همه هست ولی شک نکن کسی تو رو برای الما نمیخواد بلکه الما رو برای تو میخوان تو عزیزی برای همه ما و برای خانواده ات چه المایی باشه و چه نباشه 
انقدر همسر طفل معصومتو اذیت نکن حسود خانوم طفلک یه کلوم راجب بچه اش اظهار نگرانی کردا
سخت نگیر یاسی جان جفتتون سالمید یه زن و شووهر سالم کنار هم زیر یه سقف...
یه بار که حالم گرفته بود  شیشه یه حرف خوبی بهم زد 
گفت چته؟زشتی؟کوری؟فقیری!؟بیچاره ای؟!بی کسی و یه چیزی تو این مایه ها :-D
قبول دارم پوکر فیس بودن همسرت رو مغزته ولی تا کن باهاش همین که به قول خودت جذب محرک های جدید میشه خیلی خووووبه 
این روزای بارداری حال و هوای خاص و تکرار نشدنی داره اعصاب خوشگلتو خراب نکنا یکمشم به خاطر بارداری و مشکلاتشه ولی یاسی ما که خییییلی صبوووره مگه نه؟!


±موشکرم که فقط مرا خبر میکنید حس خعلی خوبی بهم دست داد 
دوستندارم دیر برسم اینجا خو!!!O:-)
پاسخ:
:((((( اوهوم حسودیم شد شاید اون حیوونایی هم که بچشونو میخورن حسودیشون میشه :))
صخره جان جانم بعضی حرفا گفتنش سخته. امیدوارم خودت متوجه شی.  آثار بدی میزارن.

ممنون از نقل قولت خوبه که آدم همیشه یادش باشه اینایی که گفتی

خیلیییییی صبور :-) شک نکن. من هرگز کم نخواهم آورد. ناامیدی هام خوشبختانه طولی نمیکشه.


ای جانم ♥
عزیزدلم :*
اون بخش از زندگی، خیلی چیزها را می لنگاند... شاید هیچ کسی حس و حالت را نفهمد؛ چون به نظر خیلی ها شاید اونقدر مهم نباشه!

و خب طبیعتا نمی شه بلندگو دست گرفت و اهمیت زیادش رو بر کیفیت حس و حال طرفین و زندگی مشترک اعلام کرد!

عصبانیت-ات هم دوست داشتنیه! حداقل من این حس رو داشتم
پاسخ:
در جوابت فقط میشه گفت قربون دهنت که قشنگ مفید و مختصر لب مطلبو گفتی :**

:))
واییی یاسی چرا اینقدر ماشبیه همیم؟؟!!!
منم دقیقا مثل تو تا میاد همه چیز کمی خوب شه یهوانگار بنزینمو میکشن وهمه چیزوبهم میریزم،البته حالا تو عذر موجه بارداری رو داری
اون بخش مهم زندگی هم نمیدونم چراانگار این روزا توزندگی همه برعکس شده
پاسخ:
آخیی :-)

جمله آخرت عالی یود :)))) خداییش منم از چن نفر شنیدم برعکس شده!
  • عسل نوی نو
  • سلام یاسی با این تهدیدی که تو نوشتی من فقط می تونم بگم حق با تو  و همسر گناهکار به تامام معنا
    پاسخ:
    نهههه عزیزمممم منظورم این نبود که!
    گفتم بعضیا میان میگن مودب باش و اینا بدم میاد کلافه میشم یا میگن از کلمات زشت استفاده نکن یا میگن موضوعات مثبت هجده ننویس :| خلاصه یه گیری میدن
    منظورم این نیست که بگی من مقصر نیستم. مگه میشه نباشم؟  همه آدما اشتباه میکنن :-)
    یاس این چند روز میدونی منم دقیقا به همین شیوه ی تو گند زدم:/ یار پوکر فیس بیچاره سعی در مهار روانم داشت اما من همش دنبال یه سوراخی بودم انگشت کنم توش گشاد شه ! :| 
    خیلی خراب کردم و الان همش میپرسم اخه چطور اینقدر افسار گسیخته شدم!:|

    اما میدونی؟ حتما یه چیزی بوده...به قول خودت بعد مدتها ^_^ بودن گاهی بدن تنوع میخواد !زن آمازونی درونمون هم آدمه خو :/ :دی شل کن یاسی منم شل کردم ::)) عینهو آمپوبه سفت بگیریم دهعنمون صافه-__-  

    +داشتم کامنتا رو میخوندم...عفت عمومی رو بچه دار کردی رو خوندم و مردم از خنده :))))))))))))))))))))))))))))))))))))9
    پاسخ:
    الهیییی :))) در مورد تو میتونه دلیلش دلتنگی باشه. منم قبل ازدواجمون و دور که بودیم انگشت زیاد میکردم :))))
    ما آدمهای عاطفی و پرهیجان اینطوری یهو افسارگسیخته میشیم
    بدن تنوع میخواد:)))) دیوونه!
    شل کنو خوب اومدی :))) بعضی وقتا تنها راه حل شل کردنه وگرنه...


    :))))))))) والااااا
  • ماه محمد امین
  • عزیزمی یاسی......یک چیز بگم غصه ات نشه ها...حالا بزار المای عزیز بیاد اونوقته که حسودیت گل میکنه ومیگی کاش من دخترش بودم.نه همسرش..
    یک وقتهایی همسرمنم یک افاضاتی می فرمایند که توهم برم میداره نکنه من نامادری بچه ام هستم؟؟!!!!اونوقته که دندونم به استخوانش کار می کنه.
    پاسخ:
    آخیییی عزیزم میدونم چی میگی...

    بعله برا خودمم همچین شرایطی متصورم. چون هم خودم حساسم و هم همسرم احتمالا درباره بچه نگران :/ 
    باید خودمو آماده کنم تا بلد باشم چه کار کنم
  • عسل نوی نو
  • عزیزم ممممممممممم. معلومه که اشتی شدید چون حسابببی داری طرفداری میکنی ما هم اوضاعمون غاراش میشه به خاطر گندی که بنده زدم برای ما هم دعاکن.
    پاسخ:
    ما کلا زود آشتی میکنیم. فقط ممکنه همسرم تا چن وقت کسل باشه.
    ای وای :((( کاش یه جوری قضیه حل میشد 
    ون مورد اسمشو نبرو که گفتی کاملا میدرکمت.
    تو ماه رمضون انقدر واس ما طولانی شده بود یه روز جدی با شوهرم حبت کردم و گفتم:
    آدم با داداشش تو خونه تنها بمونه خطرش بیشتره تا شما.
    و ...
    میشه این کد امنیتی رو برداری؟ خسته ام خسته.
    پاسخ:
    :))))))) عالی بود! 
    واقعا واقعا :/


    جدا اگر کاربرد خاصی نداره برش دارم. آخه اسمش کد امنیته. آدم فک میکنه واسه امنیتش لازمه.
    در این حد خسته‌ای؟
  • نسترن قدیم
  • زندگی به طرز ناجوانمردانه ای سینوسیه .. بعد هر قله یه دره هست و برعکس .. و من متاسفانه فقط تو قله ها یادم هست که بعدش دره ست ولی تو دره ها یادم میره بعدش قله است :-/ 

    یک سوال مثبت 18 بپرسم آیا ؟ :P اینکه اون مساله برعکس شده یعنی تمایل خانوما بیشتر از اقایون شده ؟ :P 

    من شرمنده از بچه دار نمودن عفت عمومی :P  من شرمنده  :P
    پاسخ:
    آره عزیزم همینطوره. اگر غیر از این باشه باید به زندگی شک کرد. قطعا زندگی نمیتونه یه خط صاف باشه. فقط اینکه باید تو اون روزایی که تو دره‌‎ایم یادمون باشه قاطی کردنم حدی داره اولا! بعدشم فک نکنیم دنیا به آخر رسیده.

    بپرس عزیزم!
    تو جامعه‌ی کوچک و دردسترس من! که چند تا از دوستای دور و برم هستند، این قضیه برعکس شده! تمایل همسرشون خیلی کم شده. حالا چرا؟ هنوز نکشفیدم!

    عب نداره عزیزم. سوالت علمیه این عفت بیخود جو میده همیشه :)))
  • و ما ادریک ما مریم؟
  • والا آدم میمونه چجوری به یه عده بفهمونه وبلاگ یه چیز شخصیه
    برادر من خواهر من عزیز من شخصیه
    آدم برای خالی شدن احساس و غم و ناراحتیش یا اشتراک گذاشتن شادیش میتونه هر چی دوست داره بنویسه
    کسی هم با لحن ادب نوع نوشتن نویسنده یا هر چی مشکل داره اون بالا یه ضربدر هست که میتونه کمکش کنه
    والسلام
    من عصبانب ترمااااا از بس بعضیا چیزای ساده رو رعایت نمیکنن.
    پاسخ:
    واقعا! 
    نه آخه میدونی ملت ایران یه وظیفه‌ی خطیر انسانی دارن اونم ابراز نظره؛ همه‌جا و به هرشکلی! 


    خیلی ترسناک شدیا :))
    سلام یاسی خانوم عزیز
    مدتی هست که میخونمت وباور کن هر لحظه تصورت میکنم و از تصور یه مامان با شکم قلمبه که یه نی نی ناز توش داره وول وول میخوره قند تو دلم آب میشه:))
    عزیزم امروز احساس وظیفه کردم که واست کامنت بذارم و بهت بگم: این تغییرات جسمی که ازش حرف میزنی، این بی قراری ها، بی خوابی ها،... آرزوی منه.باهمه وجودم آرزوش میکنم و واسه رسیدن بهش لحظه شماری میکنم.شاید باور نکنی اون لکه های قهوه ای که تو ازش متنفری من عاشقشونم و واسه داشتن یه فرشته کوچولو حاضرم صد برابر اینا رو هم تحمل کنم.
    گلم میدونم که تو هم عاشق آلما خانومت هستی و از خستگی و گاهی افسردگیه که گاهی دچار این حالات میشی و قدر این قشنگترین معجزه خدا رو میدونی ولی دوست داشتم اینا رو بهت بگم چون حرف دلم بود و میخواستم توجهت رو بهشون جلب کنم.
    تورو خدا حتی یه لحظه هم از وضعیتت خسته نشو.فقط ازش لذت ببر و با تمام وجود زندگی کن.برای من و همسرم و همه منتظرهای مثل ما هم دعا کن که این انتظار سخت سر بیاد و شادی به خونه ما هم بیاد.
    اگه دوست داشتی و قابل دونستی خوشحال میشم بهم سر بزنی و در صورت تمایل لینکم کنی
    از درد دلهام مینویسم و از روزهای پر از بیم و امیدی که داریم سپری میکنیم
    مراقب خودت و فرشته کوچولوت باش.خدا پشت و پناهت
    پاسخ:
    سلام عزیزم خیلی از آشناییت خوشحالم :)
    چقدر کار خوبی کردی کامنت گذاشتی ممنونم از یادآوری به موقعت :** مرسی...
    واقعا انقدر این هدیه بزرگ و دوست‌داشتنیه که هرجور و هرچقدر هم شکر کنیم کافی نیست.
    همیشه یادم میمونه که خدا تو چه شرایطی آلما رو چقدر راحت بهم داد...

    اما افسردگی و هورمونا و فشار بعضی چیزا آدمو گاهی خسته میکنه. یه روزی که ایشالا باردار شدی یاد این حرفم میوفتی :)) برای اون روزت و برای آرامشی که بعد از این افسردگی‌های ناخواسته تو دلت بیاد دعا میکنم. 

    چشم خوشحال میشم.
    عزیزیمممممممممممممممممممممممم، :* بوس :*
    به قول جناب خان بود این 3تا بوس
    پاسخ:
    آخیییییییی مرسی عزیزمممم :)
    :********

    عزیزم این افسردگیها برای همه مون هست والبته این قاطی کردنا ولی خب بقول خودت باید حواسمون باشه مطمئن باش بخاطر تغییر هورمونهاست خوب می شی عزیزم از این روزای بارداریت لذت ببر بعدا پشیمون می شی گلم.

    پاسخ:
    آره....
    ممنون عزیزم :-) 
    الان خوبم. :***
    واقعا هم جدای از سختیش دوران شیرینیه. اینکه یه فرشته کوچولو تو دلته... مخصوصا حالا که مدام در حال حرکته و حضورشو نشون میده.
    بیا گذشته رو فراموش کن یاسی
    حرف دارم باهات راجب چیزی که گفتی خودم باید متوجه بشم و اگه درست فهمیده باشم و چیزی باشه که وب یاسی بهم گفتی حتمن باید باهات خصوصی صحبت کنم اگه حوصله و وقتشو داشتی خبرم کن البته فک کنم طبق معمول من حرف بزنم بیشتر:-D
    پاسخ:
    هرچند فراموش کردن گذشته واقعا سخته اما اینی که میخواستم بهت بگم اون نبود! ینی همش نبود.
    من خیلی دوست دارم نظراتت رو بشنوم  حرفاتو دوست دارم
    مشتاقم بشنوم  
    خوبه تو بیشتر حرف بزنی :)

    میگم که
    من خصوصی برات بزارم اون یکی نویسنده وبت هم میبینه؟ 
    یاسی بنظرت چقدر مشغله ها وفشارهای کاری ومالی این روزا میتونه تو کاهش میل آقایون موثر باشه تا این حد؟
    منم تو دوروبریا خیلییی میشنوم این قضیه رو،قدیما برعکس بود یااقلا مااینجور شنیدیم حتی من شنیدم برای رهایی از استرس وفشار کاریشونم رو میاوردن به این قضیه اما الان...!!!
    پاسخ:
    آزه  جالبه که ظاهرا قبلا ها اینحوری تخلیه روحی هم میشدن اما الان از خیلیا میشنوم که شوهرشون میگه خستس و مشغله کاری مانع میشه. واقعا هم انگار دغدغه های زندگی تاثیر دارن.

    خیلی انگار سبک زندگیا با گذشته فرق کرده
    یاسی جون عزیزم
    چون می دونم اکثر اوقات حواست به خودت هست و هیجاناتت زود گذره نصیحت خاصی ندارم.
    خیلی از خانوما نوسان احساسی زیادی رو به خاطر به هم ریختگی هورمون هاشون در دوره های مختلف تجربه میکنن ولی میزان درک و آگاهی شون به احساسات و اعمال شون باعث تفاوت شون میشه. من مطمئنم تو درک و آگاهی بالایی داری.
    همراهی بیش از پیش همسرت و آرامش روزافزون برات آرزومندم عزیزم....
    پاسخ:
    سلام عزیزم ممنون سیمین گلممممم :****
    مرسی از اینکه همیشه موجی از آرامشی 
    اره اون یکی نویسنده هم میبینه خوب شد گفتی!!
    بیا این ادرسی که نوشتم وب بلاگفامه اینجا امنه 
    پاسخ:
    تچکر عزیزم :))
    شما که حرفاتو برام گفتی میام اونجا جواب میدم.
    منتظر شنیدنم
  • وقایع نگار
  • آره والا
    من یکیو میشناختم همیشه بهم میگفت تو چرا از خودت یه هیولای احساسی میسازی؟!
    همیشه این جملش تو ذهنم میمونه واسه مواقعی به کارم میاد که باید منطقی باشم
    پاسخ:
    :)))
    خیلی جالب بود! هیولای احساسی :)
  • آقای سر به هوا ...
  • یاسمن خانوم مبارک باشه .
    من به شخصه عاشق بچه ام !
    مردها همینطورین ! زود یادشون میره ولی میخوان حالت مردونه تا یه ماهی حفظ بشه :|
    پاسخ:
    ممنون متشکرم. 
    آخی :)

    فقط ی چیز کوچیک... من یاسمن نیستم! اسم وبلاگیم یاسیه. یاسی خالی! به قول همسرم تازه این اسم نیست صفته!
    این اسمو از روی یه نامه انتخاب کردم. یه جا که همسرم خطابم کرده بود یاسی‌ترین خوشبختی موزون و مقفا.

    از دست شما مردا که میخواید اون تریپ مردونتون هرجور هست حفظ شه :)))
    آهای آهای یاسی خانم تا چن وقت پیش میگفتی دلم میخاد گلابی بشم حالا که شدی میگی بده.
    از روزهای دو نفرت لذت ببر یاسی جون پسرم دو ماهه آمده تو زندگیمون دیگه هیچی مثل سابق نیست از الانت استفاده کن
    عروسک نمدی درست کن واسه تزیین اتاقش.بافتنی کن.من واسه پسری کلاه و پاپوش بافتم خیلی هم اسون بود تو نت یه سرچ بزن 
    پاسخ:
    :))) بد نیست که دوس دارم اتفاقا گلابیم بزرگتر باشه! (الانم اگر لباس گشاد بپوشم ممکنه کسی نفهمه)
    قاطی کرده بودم خوب! الان اوکیم.

    ای جانممم جیگر پسر کوچولوتو :)
    آخی دلم برای روزای دو نفرمون تنگ میشه...

    آفرین چقدر شما هنرمندی :) باشه منم سعی میکنم ولی معمولا تو اینجور کارا در حد پنج ساله از تهرانم :)

    مادرشوهرم بافتنی میکنه انقدر خوشگل :) دو سه تا برا جوجویی بافته منم اونو میبینم احتمالا بیشتر گشادانه برخورد میکنم که حتی یادم نگیرم میگم ایشون که هست میبافه به این خوشگلی :)
    خوبه که الان خوبییییی یاسی جانم... 

    همه چیز کنار تو لطیف است

    پونههای لب رودخانه
    سنگی که در آب می اندازی
    و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری
    صدایت
    شب آرامی ست
    که جنگل را در بر می گیرد
    و آخرین شعله های آتش را
    در من خاموش می کند

    "
    مژگان عباس لو"




    فهمیدی یاسی؟حتی داد و بیداد و گریه و غر غرای تو هم لطیف است !:) :دی 


    یاسی راسی لکه های قهوه ای چیه؟:| کجان؟ :/
    o_O

    پاسخ:
    عزیزممممم ممنون خوشگل :)
    مرسی از شعر :)


    در مورد اینکه غرغرام هم لطیفه نظر همسرمم بپرس :)))))))))


    تو دوره بارداری به خاطر هورمونا ممکنه تو صورت یا بدن لکه‌های قهوه‌ای ایجاد شه. که میگن بعدا میره :/ امیدوارم. خوشبختانه من صورتم نداره. ولی تو بدنم ایجاد شده. امیدوارم بره اصلا میبینم حالم بهم میخوره :((
  • نسترن قدیم
  • راستی مامان یاسی برای ترک های پوست حالا که تازه هستند روغن زیتون و پودر کندر ( روی حرارت باهم مخلوط شدن و پودر کندر تو روغن زیتون حل شده ) رو استفاده کنین هم خوب میشن همم اگه هنوز ترک ندارین نمیذاره ترکای جدید ایجاد بشه :) 

    بوس برای مامان یاسی و آلمای خوردنی :* :)
    پاسخ:
    یه کرم از داروخانه گرفتم برای ترک. البته هنوز که ترک ندارم! برای جلوگیری از ترک دارم میزنم. ممنون عزیزم. ترکیب طبیعی رو بیشتر میپسندم :)

    ای جانممم 
    بوس هم واسه خاله نسترن مهربون :*
    یاسسسسسسسسی  من عاشق بالکن نشینیم چرا با همسرت تجربش نمیکی؟^_^ این روزا هوا عالیههههه... همسرت هم که با خونه دموافقه یه قالیچه پهن کن و شب بشینین و جوجه کباب بزنین:دی
    والا به خدا..امتحانش کن !^________^ 

    پاسخ:
    آرهههههههههههه منم عاشقشم. هرچند بالکن ما کلا یه وجبه! یه نیمکتم گذاشتیم ولی. رو اون میشینیم چای میخوریم. قبلنا که من میتونستم سیگار بکشم بیشتر مینشستیم اما الان شده پاتوق ایشون و من میرم تو دود نخورم :))
    از پشت شیشه گاهی مثل زندان علامت میدم بیا شام حاضره :)))
    اما در کل خیلی بالکن خوبه ^_^
    جوجه تا حالا نزدیم مممممم به‌به چه پیشنهاد خوبی :) منقل نداریم بگم همسر ابتیاع کنند و مبادرت به جوج‌زنی بونماییم :))
    یاسی ترینه دانشجوی هنرمنده مهربونه دوستداشتنیه عزیزه صخره جات خالیه
    پاسخ:
    ای جاننننن عزیزمممم 
    همشون قبول ولی خدایی هنرمند نیستم :))

    برا جسارت و نظر دادنم ببخشین آبجی بزرگه ولی به نظر من انتظار شروع یا جلو امدن همسرتون یا نشستن برا اقدامی از طرف اون صبر ایوب میخوادو کارو برا هر دو نفر سخت میکنه..برخلاف تصور و انتظاری که از قشر تحصیل کرده اقایون میره اصولا همچین نیازی رو صرفا مردونه میدونن و به نظر من بهتره شما خودتون مطرح کنین فقط اصلا و ابدا بحث رو رمانتیک نکنین چون با گاردی از طرف همسرتون مواجه خواهید شد به نظر من کاملا بحث فیزیولوژیکی و نیاز زیستی مطرح بشه خیلی بیشتر جواب میده خلاصش اینکه به روشی و بیانی بدور از رمانتیک بازی وطلب خواسته شدن و اینکه طرف حس کنه اجبار میشه به خواستن بفهمونید که برای ارامش به این رابطه نیاز داریدو وقتی دریغش میکنن حس بی تابی و سردر گمی دارید که اصلا دست خودتون نیست و تنها ارامش این حالت و تنها راه حلش همسرتونه و بگید که نیاز دارید به اون ارامشه 
    پاسخ:
    خواهش میکنم  گلمممم دلم برات یه ریزه شده بودا گویچک قیزیم :))

    حرفت جالب بود! دارم بهش فکر میکنم... یکم باید غرورو گذاشت کنار که تو این زمینه برام سخته. بعد اگر بازم نتیجه منفی باشه؟؟ چه حس بدی میشه :/
    اما حرفت قابل تامله.
    مخصوصا دو خط آخر. 
    :)
    :*

    نه اتفاقا به نظر من اگه جمله های خوبی پیدا کنین برا بیانش اصلا ربطی به شکستن غرور نداره و اگه قبول نکنن ایشون هستن که دچار عذاب وجدان خواهند شد اگه بتونین اون عدم ارامش و حس بهم ریختی و اضطرابی که به ادم دس میده و ارامش و اسودگی و سبکی بعدش رو خوب براشون تشریح کنین اصولا برا نگه داشتنتون تو اون حال بعد ایشون هستن که ناراحت خواهند شد
    به نظر من یه تابو شده این رابطه همسرتون قدرت شکستنش رو نداره شمام به هر دلایلی هر اقدامی که کردین یه جورایی با درخواست رمانتیک بودن و خواسته شدن از طرف همسرتون همراه بوده و این یه جورایی خاطره های بد رو بهشون یاداوری کرده و فراری شدن
    به نظر من بهترین راه همینه خیلی مسلط و منطقی بگین میخوام راجبه یه چی باهات حرف بزنم که گفتن این حرفا برام خیلی سخته خیلی عذاب اوره چون از اول افرینش زناو مردا این حس رو تو زن باور نکردن این نیاز رو تو زن باور نکردن و خورده تماما به نام مرد خیلی کلنجار رفتم که نگم که تو خودم حلش کنم که باهاش کنار بیام اما دسته من نیس خدا خواسته که درمونش برا من تو باشی
    و ... به نطر من امتحانش کنین ابجی بزرگه فقط کاملا رو کلمه هایی که میگین مسلط باشین 
    باشه؟!

    پاسخ:
    ممنون عزیزم
    مرسی که نظرت رو گفتی. امیدوارم بتونم :)) 
    عزیزی :*
    و اما گویچک قیزیم چقدررررر چسبید و یکی لطفا منو بگیره که وا رفتم 
    بی جنبه نیستما سیزی چوک سویوروم çok seviyorum برا همینه :))))
    بازم برا جسارتم معذرت میخوام آبجی بزرگه ی من 
    و در آخر این که همه چی حل خواهد شد قول میدم :* :* 

    پاسخ:
    الهیییی بگردم ♥♥♥ اوج ترکی حرف زدنم بود دیگه ;-)
    خواهش میکنم عزیزم مرسی که گفتی :***

    ممنون عزیزم فدات
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">