یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

آدرنالین و اولین صبح تابستان

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ب.ظ

از اول بارداری به توصیه دوستان رانندگی نکرده بودم. گاهی خیلی دلم میخواست. اما خوب مقاومت میکردم.

امروز صبح به دلیل گشادی مفرط خودم و همسرم که حال نداشتیم تا عابر بانک برویم و به دلیل آخر ماه بودن و ته کشیدن پول‌های توجیبی، با ماشین آمدم سرکار. چقدر خووووب بود. خیابان‌ها هم خلوت... من هم جوگیر! همیشه باید ضبطم روشن باشد؛ کلی کیف کردم. آخرسر هم ماشین را به شکل زشتی پارک کردم!!

روزهای ماه رمضان انقدر خوابم می‌آید که نمیفهمم چطور میگذرند. خودم هم روزه نباشم به خاطر همسرم برنامه‌ی خوابم به هم ریخته. امکان ندارد او تکانی بخورد و من بیدار نشوم.

تمام ساعت کاری توی توهمم، خانه که رفتم نهارم را پای لپ‌تاپ میخورم، کمی که گذشت و مثلا غذا پایین رفت، میخوابم تا هفت. تا وقتی همسرم بیاید. شب هم کلا بیدارم تا اذان صبح. هرکاری میکنم برنامه تغییری نمیکند. البته این را هم بگویم که کِرم از خودم هم هست؛ سریال دیدن سرگرمم میکند اما خب اگر این هم نبود نمیتوانستم با صدای رفت و آمد همسرم بخوابم.

جوجو کوچولوی ما احتمال خیلی زیاد وارد هفده هفتگی شده. میگویم احتمال چون سونوهای مختلف با چند روز اختلاف هفته را تعیین کردند. تشخیص دادن نفخ از حرکات جنین خیلی سخت است! گاهی شک میکنم واقعا تکان خورد یا؟ اما خیلی دلم میخواهد زودتر کاملا شفاف حسش کنم. عزیزکم. کوچولوی من. 

گاهی به دختر یا پسر بودنش فکر میکنم و آخرسر با همه‌ی وجودم حس میکنم که فرقی ندارد. هرچه بیشتر میگذرد بیشتر حس میکنم که مهم نیست چه باشد. هرچه که هست عزیزدل ماست. هدیه‌ی خداست.

گاهی نگران سلامتی‌اش میشوم؛ نکند... لعنت بر شیطان... خدایا مواظبش باش...

پس‌فردا تولد همسر است. نمیدانم چه کنم. هیچ فکری ندارم. البته خب پول نداشته باشی فکر هم نمیکنی! امروز یا فردا حقوقم را میگیرم و بعد میروم توی مغازه‌ها چرخ میزنم و همین‌طور کم‌کم به ذهنم میرسد که چه کار کنم. احتمالا چیزهای ریزریز زیادی هم خواهم خرید. و مثل همیشه حتمن چیزی هم برای خودم!!

نامه‌ای هم نوشته‌ام؛ هفته پیش. البته نصفه ماند. تمامش خواهم کرد. هرچند مدتهای زیادیست همسرم نامه‌ای برایم ننوشته... مهم نیست. من مینویسم. حداقل هرازگاهی. خودم لذت میبرم از این کار. هر وقت حس داشته باشم مینویسم. میدانم او هم همینطور است تا حس کافی نداشته باشد نمینویسد. من هم ترجیح میدهم نامه‌ای نداشته باشم تا اینکه چیزی ساختگی برایم نوشته باشد.

حداقل اگر روزی نوشت، میتوانم مطمئن باشم که چقدر صادقانه است. مثل همه‌ی نامه‌هایش. مثل همین نگاه‌های الانش؛ که شفاف‌تر از هر کلامی حرف میزند.

سال‌های اول فکر میکردم اگر شلوغ کنم و مهمانی بگیریم همسرم خوشحال میشود اما یواش‌یواش فهمیدم هیچ لذتی از این جور برنامه‌ها نمیبرد. این است که جشن کوچکی سه‌تایی خواهیم گرفت. 

تنها کسی که از دلم خبر دارد که چقدر از اینکه سال دیگری گذشت و باز هم کنار هم بودیم خوشحالم، خداست. همیشه یادش میماند که چقدر دعا کرده بودم، خدایا میشود سال دیگری را هم ببینیم؟ توی همان گیر و دارها، روز تولدش کاری کرده بودم که بعدا خیلی پشیمان شدم. میترسیدم هیچ‌وقت فرصت دوباره‌ای برای جبران نداشته باشم... هیچ حسی بدتر از حسرت نیست.

شیرینی این روزها، لذت فرصت‌های دوباره، قابل وصف نیست.


  • یاسی ترین

نظرات (۱۲)

سلاااااااااام وبلاگ جدید مباااااااااااارک ایشالله زودتر نی نی شما صحیح و سالم و صالح به دنیا میاد
پاسخ:
سلام :)
ممنون عزیزم.
ایشالا... مرسی گلم
:******
خیلی نامردی  بارداری رو بهونه کردی روزه نمی گیری:))) منطق جمله رو داشتی؟؟

یادمه گفتی همسرت درون گراست مسلما خوشحال نمی شه از شلوغی ...دقیقا منم اینجوریم، همسر جان منم تولد دو نفری می گیره...چیزی نیست این توهما از عوارض گرسنگی و روزه گرفتن هست خوب می شم....اه اه اه اه جای شکلک الان خالی بود ... 
پاسخ:
من اصلا شیفته منطقت بودم همیشه :))
اوهوم منم اونجوری خوشحالم که اون خوشحاله :-) 

ههههه ایشالا واقعی میشه ;-)
سسسسسلام عزیزم... آخی نی نی... عزیزم.... **:
یاسی جانم بلاگفا قسمت مدیریتش بازه ولی میگه رمز غلطه! واسه شمام اینطوره گلم؟
فکر کنم یواش یواش داره درست میشه!!
تولد بابا لنگ دراز هم پیشاپیش مبارک.
کلی التماس دعا گلم...
پاسخ:
سلام عزیزم ♥♥ :-) 
آره الان رفتم امتحان کردم همینو میگه. معلوم نیس جریان چیه؟
ممنون خواهر گلم
چشم حتما 
بوس بوس
خداروشکر یاسی
واقعا :)

پاسخ:
;-) 
همسرت دقیقا یه مرد تیر ماهیه! :)
یاسی پس کی نینی میخواد محکم لگد بزنه خو؟:|
پاسخ:
دقیییییقا یه عقرب :)

نمیدونم یاسی... همش خواب میبینم لگد میزنه!
الان اینو به یه مادر که مثلا شیش تا بچه داره بگی میخنده میگه ندیدبدید!
من درحال خوندن کامنت رویا خودمو آماده کرده بودم یه تبریک پر از ذوق بنویسم اینجا براش:) بعد گفتم وا! این دختر به این سرعت عروس شده و ما بی خبر موندیم که به تولد گرفتنشم رسیده؟!!! بعدم شک کردم که خب شایدم این یه رویای دیگه ست اصلا! فکرکن توی همین دو سه خط چقدر فکرکردم! (اه شکلکم که نداره! الان چندتا شکلک قهقهه لازمه اینجا:) )
ان شاالله تولد بعدی ت یه تولد عشقولانه دونفره باشه رویا گلی:))

پست پارسالت توی تولد همسرتو یادمه:) فکرشو بکن تو این یه سال چقدرررر همه چیز بهتر شده. شکرخدا. تولد سه نفره تونم خوششششش بگذره:**
پاسخ:
رویا بیا پاسخگو باش شایعه پراکن!!! ببین ماه رمضونی چقدر فسفر از این بچه حروم کردی! این کارت حرامه، حراااااام


اوهوممم :) ممنون عزیزدلم :*****
  • وقایع نگار
  • مهم نیست چقدر کادو کوچیک باشه چون به زودی بزرگترین هدیه رو میگیرن ایشون
    نی نی هدیۀ غیرقابل پیش بینی و شیرینیه
    :)
    پاسخ:
    ای جانم اوهومممم :) 
    مبارکه کلاً :)
    پاسخ:
    ممنون عزیزم :)
    آیکون خندهههههههههههههههههههههه
    دلا جون ماه رمضونی درسته ازت انرژی گرفته شد ولی خب فسفر سوزوندن در هر حال مفیده:))))
    یاسی خانم شما هم وسط دعوا نرخ تعیین نکن 
    ممنون بچه ها .....تولد بعدیم 6 ماه بعد هست گمون نکنم تا اون موقع دو نفره بشه 
    ولی بازم مچکردارم ازتون کلی با دعاهاتون شاد می شم ؛ ثواب داره دل مومن رو شاد کردن والاااااااااااا
    پاسخ:
    :))))))))))
    ای جاااان 
    عزیزم خونه نو مبارک .چه خوب شد پیدات کردم .تو گروه ها نیستی سراغتو گرفتم از بچه ها.این دلتنگیا یه مقدارش برای بارداریه عزیز مهربون
    پاسخ:
    ای جانم فریا ♥ 
    ممنون گلم :-) 
    میام جکارو میخونم میخندم میرم!! در نهایت خباثت :))) 
    شاید....
    خوشحال شدم عزیزمممم :****
    به جان خودم بلاگفا درست شد . همونجا بنوییییییییییییییییییییس...تو رو خدا
    پاسخ:
    ملودی جونم فک کنم اگرم درست بشه منو ترکونده!!
    همش میگه همچین وبی موجود نیست. خو همینجا هستیم دیگه چه کاریه.
    راستی اونی که پرسیدی... دارم!
    خصوصی آیدیتو بزار ادت کنم :)
    سلام
    خدایا شکرت.بالاخره پیدات کردم.عزیزم خوشحالم که دوباره می خونمت.از خودت و قلمت خوشم میاد.احساست رو خیلی خوب می نویسی و همین قلمت رو جذاب می کنه.من هم مثل همسرت همین روزا تولدمه.گاهی که از ایشون و حالتهاشون می نویسی عچیب حس آشنایی دارم. پس بگو چرا.دختر عزیزم مساله ای که از سر زندگیتون گذشته نه کوچک بوده و نه آسون اما تورا به خدا پشت گوش ننداز و به زمان و فراموشی واگذارش نکن. همین بی حسی و رکود یکی از نشانه های گذشتن بی حرف و حدیثه.شما که امکان ارتباط با استاد خوبت رو داری تراپی رو ادامه بده.برای خودت و همسرت و جوجه تودلیت آرزوی دوام و خوشبختی دارم و تولد همسرت رو تبریک میگم.
    پاسخ:
    ای جاااااااااانم ♥ عزیزدلم خوشحالم اینجایی
    ممنون گلم

    الهی تولدت مبارک :****
    آره راس میگی.

    ممنون :-)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">