یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

https://t.me/Yasitariin

یاسی‌ترین

هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین در خون و اشک غوطه‌ور، ای مامِ رنج‌ها! ای میهنی که در تو به خواری مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم. زین گونه زیستیم و به هق‌هق گریستیم.

به امید آزادی

بایگانی
آخرین مطالب

کاشکی منم آلزایمر بگیرم

دوشنبه, ۵ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۵۱ ب.ظ

 

 

حالا هر وقت به این عکس نگاه کنم، یادم میاد که امروز صبح که بیدار شدم، به خودم قول داده بودم عصبانی نشم، جیغ نزنم، حرف نامربوط به بچه نگم.

تا ظهر هم خوب بودم. خونه رو مرتب می‌کردم. ناهار خوشمزه پختم. بوی خوب همه‌ی خونه رو پر کرده بود. توی دفتر آلما براش سرمشق نوشتم. به درساش رسیدگی کردم. وقتی ریاضیاشو خودش مثل همیشه در کسری از ثانیه نوشت تشویقش کردم. براش خوراکی آماده کردم. ناهار دادم خوردن... اما... اما دم رفتن دوباره صدای سگم دراومد!!! و طفل معصومم رو با چشم گریون بردم بیرون‌. حالا اینکه اون لجبازه یا نیست یا ... اینا مهم نیست. مهم اینه خاک بر سرت زن گنده. اون فقط هفت سالشه... کودکه. میفهمی؟ تو ولی قد خر سن داری و سلامت روان هم نداری. به اون بچه چه ربطی داره که تو تعادل نداری یهو صبرت کم میاد و جیغ میزنی؟

 

حالا هر وقت این عکسو ببینم یادم میاد که رسیدیم دم مدرسه و دلم آتیش گرفت که الان بچم با غصه بره؟ بغلش کردم. مثل هر روز که موقع خداحافظی بغلش میکنم. لپاش که تو این هوای سرد یخ کردنو بوسیدم. گونه‌های همیشه داغمو گذاشتم رو خنکی لپای نرمش. سفت چسبید بهم. گفتم دوستت دارم مامانی. گفت منم همینطور گفتم ولی خیلی خری! دوتایی خندیدیم. فاز مامان کول و رفیق برداشتم که تلخیش کم بشه. بعد نرگس بدو بدو اومد پیشمون. یه جوری با آلما همو بغل کردن انگار صد ساله رفیقن و خیلی وقته همو ندیدن.

منم دلم خواست ازشون عکس بگیرم.

حالا هر وقت این عکسو ببینم یادم میاد که عصبانی و با عجله از خونه زدم بیرون، جورابهای گیسو پیدا نشد و تو این سرما پای لخت آوردمش. یه کفششم کنده بود :))

حالا هر وقت این عکسو ببینم یادم میاد که وقت برگشتن از مدرسه غم عالم تو دلم بود و فکر می‌کردم چه ننه مزخرفی‌ام.

یادم میاد که چرا انقد باید یادم بیاد... کاش هیچ‌وقت هیچی یادم نمیومد. کاش هر شب ریست می‌شدم.

چه نعمت بزرگی دارن اونایی که فراموش می‌کنند. من هر آلبومی که ورق بزنم و عکساشو ببینم دقیییییییق میتونم بگم حالم اون روز چطوری بود، چی خورده بودم، چی تو ذهنم بود و....

در خونه رو که باز کردم بخار و عطر دلنشین برنج و زعفرون خورد تو صورتم‌. 

نگاهم افتاد به لباسایی که اینور اونور افتاده بود و آثار حرص دادنای آلما. حالا چقدر پوچیِ قضیه بیشتر به چشمم میومد و ناتوانی خودم تو حل مسائل.

گیسو هم که خوابید بیشتر با خودم تنها شدم. خونه ساکت و خالی. من در مواجهه با خودم :) ترسناک و نفرت‌انگیز. از ذره ذره‌ی خودم بیزارم.

 

چند شب پیش در حال چت کردن با یکی از بچه‌ها یهو ترکیدم. 

براش نوشتم از همه‌ی خودم در همه‌ی زمان‌ها متنفرم. 

یک ربع با چنان شدتی گریه کردم که سابقه نداشت.

گفتم کاش میمردم.

نه اینکه بمیرم و اطرافیانم مردنم رو حس کنند، کاشکی یه جوری بمیرم انگار که نبودم. کاش یه جوری حذف بشم انگار که منی از اول نبوده. کاش بچه‌هام غیب میشدن و تو آغوش یه مامان دیگه ظاهر میشدن انگار که از اول اونجا بودن‌. بعد با خیال راحت میتونم بگم کاشکی که بمیرم؛ نه که بمیرم، کاشکی نبوده بودم :) 

  • یاسی ترین

نظرات (۲۰)

ولی خودتم خوب میدونی که تو براشون بهترینی و کافی... اینقدر خودتو سرزنش نکن...

لطفاً همیشه بوده باش :)))) 

پاسخ:
😁😁😁 فعلا که هستم کاریش هم نمیشه کرد 😂

عزیزی ♥️
  • مریم بانو
  • کلاه قرمزیارو:)))))

    گاهی روزا سراسر شورم با عشق کیک میپزم اشپزی میکنم خونه رو برق میندازم فیلم میبینم حرف میزنم جوری بامزه ی جمع میشم که دلاشون از خنده میگیرن

    روزهایی هست تلخم دلم بیدار شدن نمیخواد حقیقتم کوبیده میشه تو صورتم با کرختی به شب میرسونم با بغض میخوابم

    روزهای دیگه ای هم دارم وسط دوییدن و ورزش منفجر میشم از گریه 

    وسط قدم زدن و لذت بردن از بارون یه بوی اشنا پرتم میکنه به یه خاطره ی دور و محو

    روزهای سگم کم نیستن دارن بیشترم میشن میشینم روی مبل منتظر یه حرف یه حرکت تا منفجر بشم بترکم یه نفرو بدرم و زخمی کنم بعدش بمونم تنها با عذاب وجدان رفتارم

    اینا همش یعنی با خودم تو صلح نیستم کلی وزنه بهم اویزونه که بلد نیستم چجوری بازشون کنم ظرفیتم پر شده بلد نیستم چجوری خالیش کنم که تبدیل به خشمم نشه

    کاش راهشو یادبگیرم 

    پاسخ:
    مامانم بافته براشون 😍 خیلی قشنگه.
    واقعا این بالا پایین شدن ها عجیبه 
    منم قدیما اینطوری بودم 😂 حالا دیگه یک‌سره شدم 🤣 

    اره 
    ضمن اینکه ما از با خودمون بودن در میریم ....

    یاسی جان کاملا درکت می‌کنم. منم‌ گاهی وقت‌ها از کوره در می‌رم و سر امید کوچکم داد می‌زنم‌ بعد چشهای معصوم ترسیده پر اشکش و می‌بینم و از خودم بیزار می‌شم.. از اینکه طفلک بچه‌ام سردرگم‌ می‌شه که چرا یهو سرش داد مس‌زنم در حالی که دو دقیقه قبلش می‌خندیدم، گریه‌ام می‌گیره... کاش نبوده بودم

    پاسخ:
    همه‌ی مامان‌ها همو درک میکنن :) 
    یه عالمه قلب و بوس برای تو و پسرت 😍😍😍 

    کاش کلا دنیا نبوده بود 😁
  • مریم بانو
  • داشتم به عکس و کفش دست گیسو نگاه میکردم:)

    مامان من آدم سرماییه حالا اگه میتونس میومد دوتا جوراب شلواری پشمی و دوجفت جوراب پای گیسو میکرد

    یه یقه اسکی تنش میکرد جلوی کاپشنش میبست تهشم با شال گردن و کلاه بچه رو ربان پیچ میکرد!

    ( نامبرده تمام عکسای کودکیش توی پاییز و زمستون اینجوریه)

    :)))

    پاسخ:
    الهی 🤣🤣🤣🤣🤣 

    گاهی آدما تو خیابون بهم میگن که نحوه‌ی صحیح بیرون آوردم بچه چطوره 😂😂😂😂 


    ای جانم بقچه ♥️
  • بهی ستوده
  • یاسی هیچ جای زندگی نمیشه ایستاد و گفت من دیگه نیستم

    مخصوصا اگر زندگی  آدم بشود قطار

    و واگن های دیگری را دنبال خودش بکشد

    مامان ها اون واگن اول هستند همان که هی ذغال می‌ریزند توی آتش

    حالا رسیده ای به یخبندان زندگی ات

    چاره اش این است که بیشتر ذغال بریزی

    آتش را تند تر کنی

    کم نیار یاسی و گرنه خودت و بقیه واگن ها یخ می زنید

     

    پاسخ:
    دقیقا !
    حرفت قشنگ بود.
    خیلی قشنگ ❤️ 

    ممنونم عزیزم 😘 سعی میکنم 

    سلام یاسی جان 

    آخ فدای این معصومیت شما بچه ها که از دست و پاتون هم پیداست

    یاسی جان عمیقا درکت میکنم که آدم یه وقتایی چقدر می‌تونه کلافه باشه و عصبی، دعا میکنم دنیا برات روبراه تر باشه و دلت آروم تر .. روبراه که هیچوقت نمیشه این دنیا... ولی بهتر از قبل باشه الهی

    پاسخ:
    سلام عزیزم 😍
    واقعا یه نگاه کنی بهشون، یه نگاه خالی از خستگی و فشار، دلت ضعف می‌ره 🥺😍 
    برای همینه وقتی خوابن و اذیت نمیکنن آدم از دیدنشون سیر نمیشه 😁😌 

    ممنونم دوست من ❤️❤️❤️❤️
  • محبوب حبیب
  • اخ یاسی جون. چقدر این پستت رو فهمیدم. 

    همین امروز که منم گریه کردم و بعد از لجبازی های تمام نشدنی دخترم، گفتم کاش اصلا نبوده بودم. با همسرم هم دعوا کردم که چقدر خوب و راحتی که خودت رو از همه چیز کشیدی بیرون و صبح میری و شب برای خواب میایی. بقیه مشکلات هم به تو ربطی ندارند چون من هستم!! اخ. کاش چند وقت جامون عوض میشد.خیلی کم آوردم. آنقدر که دلم میخواد چند وقت بمیرم.

    اینا رو امروز بهش گفتم. ولی مدتها بود خودم رو عذاب میداد و دلم میخواست دنیا وایسه و بگه بسه محبوب. میتونی پیاده شی و منم خوشحال پیاده بشم. 

     

     دقیقا همین مدلی که یاسی جون تو گفتی. که هیچ اثری از من روی این کره خاکی نبود. خیلیییی خسته و مستأصل هستم. 

    البته همش به خاطر چیزهایی هست که ننوشتم در وبلاگم. 

     

    پاسخ:
    درد مشترک 😂😂😂 
    از دست این بچه‌ها روانی شدیم رفت 
    بابای اینا که محوه 🤣 
    الهی عزیزم 🥺🥺🥺 حست رو کاملا درک میکنم 

    عزیزم 
    بنویس و خودتو رها کن 

    ای مامان وحشی .ولی مطمئنم تو خیلی تلاش کردی که این‌حد از شتم رو فقط در مورد دلبندت جاری کردی...دلبندی که ده دقیقه مونده به شروع مدرسه و به ی ورشه که دیرش میشه.تاازه یادش افتاده بره جلو آینه قرکمر بده.یا مثلا بپرسه اونروز که به مامان بزرگ زنگ زدی گفت آلما رو بیار تهران و....کاملا قابل درکه و الحمدلله به جرح ختم نمیشه.فرزند دلبند منم همینه کون‌لخت ده دیقه مونده سرویسش بیاد در حال چرخیدن تو خونه‌است و برای من از مضرات روغن و نحوه‌ی هضم غذا میگه و من بین گوش دادن به زیست و جا موندن از سرویس مجبورم یکی رو انتخاب کنم ....پس تو مثل همیشه حق داری.😎

    منم بچه رو به قول اون دوستتون بقچه پیچ میکردم و میکنم.البته اینجا سردتر از شهر شماست.

    ...

    ای جان به کلاهاشون 

    پاسخ:
    دقیقا زدی به هدف 
    دیر شده بود و حرف گوش نمی‌داد و کارای بی‌ربط می‌کرد. از اون طرف گیسو خوابالو شده بود و گریه می‌کرد و نمیومد لباس بپوشه جوراباشم پیدا نشد آخر سر 🤣

    خدایا کون لخت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 

    عزیزم ♥️♥️♥️♥️

    منم تو رفتارم نوسان دارم..

    کاش یه راه کنترل داشت..

    هرچند تو خیلی خیلی حق داری و باز هم هرچند که به بچه ها ربطی نداره..

     

    البته که تو یکی از بهترین مادر هایی هستی که میشناسم..بی اغراق..

    پاسخ:
    کنترلش خیلی سخته 

    آره واقعا ربط نداره... با وجود اینکه همه‌ی زندگیمن اما اگر می‌دونستم انقد کم میارم بچه نمی‌آوردم اونا چه گناهی دارن آخه 

    لطف داری عزیزم ♥️

    یاسی جان عزیزم منم زیاد این مدلی میشدم 

     

    سعی کن اون احظه تمرکز کنی روی حسی که داری 

    به حس اون لحظت توجه کن غمه؟ ترسه؟ احساس ندیده شدنه؟ خشمه؟ هر چی هست بهش فکر کن کم کم ارومتر میشی تو ارتباطت با بچه ها

    نیاز به تمرین زیاد داره اما جواب میده

    پاسخ:
    خوبه که می‌شنوم همه این چیزها رو تجربه میکنن وگرنه اینکه فکر کنی تنها آدم این شکلی هستی ترسناکه!

    حس اون لحظم ناکامیه. و اینکه فکر میکنم از پس کنترل اوضاع برنمیام. 

    مهربون‌تر باش با خودت خب؟

    بعدشم از طرف من یک گاز به پای بدون کفش گیسو بزن. با این کلاه ستشون :-**

    پاسخ:
    هوپ جونم 
    یادش نمی‌گیرم نمی‌دونم چرا :/ 
    سر هر موضوعی اولین واکنشم سرزنش خودمه

    عزیزم ♥️
    خیلی پاهاش خوردنیه 😋 مثل لپاش و دستاش 😋
  • رها (مامان بهار )
  • اینجا چقدر همه مثل همیم خخخ 

    منم .. منم .. منم .. 

    این حس مزخرف عذاب وجدان و خودسرزنشی خودبخود نبوده می‌کنه ما رو 🥴 بس که روحمونو میجویم باهاش ..

    حالا عیب نداره ، بهرحال ما با همین عزت نفس پایین ، داریم زور می‌زنیم بچه هامونو مثل خودمون بار نیاریم و اینم خودش خوبه دیگه .. 

    پاسخ:
    عزیزم 😂😂😂❤️❤️❤️ 
    آی گفتی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 آره خود این حس به تنهایی نبوده کننده‌ترین حس دنیاس
    واقعا...
    حالا میفهمم چقدر برای والد بودن نامناسب بودم 😂 ولی دیگه شد دیگه اونم بچه‌های الان یا ابلفض کی از پسشون برمیاد 
  • زهرا از خوزستان
  • منم گاهی وقتها سر پسرم داد میکشم بعدا فکرشو میکنم چیز مهمی نبود یا یاسی نمیدونم چرا جدیدا اینجور شدم پسرم یه کار معمولی می‌کنه خوشم نمیاد هی به خودم میگم بزنمش تا یاد بگیره دیگه تکرار نکنه و یکی دوبار به ندای احمقانه گوش دادم زدمش و مثل سگگگگگ پشیمون شدم گریه کردم بغلش کردم عذرخواهی کردم و دیگه تکرار نکردم اما همچنان همون ندا بهم میگه و با خودم میگم زهرا تو بچه رو نمی زنی اینقدر یا خودم تکرار میکنم تا آروم بشم.

    میگم چرا فرم مدرسه رنگ شاد نیست ؟؟؟؟اخه این چه رنگیه برای بچه دبستانی انتخاب کردن 

     

    پاسخ:
    در کل و تحت هر شرایطی زدن درست نیست. 
    حستو میفهمم 
    منم گاهی از دستم در می‌ره تو نمیدونی آلما چه تخسه. قشنگ تا نزنیش ادامه میده 🤣 
    ولی خودم می‌دونم کار بدیه.
    صحبت‌های یه روانشناس رو گوش میدادم می‌گفت اگر اگر اگر یک وقتی بچتونو زدید دیگه زدید تموم شده رفته مادرش بودی اصن حق داشتی خوب کردی اما با خودت بگو زدم دیگه نمی‌زنم و تمام. نه تکرار کن نه فکر مخرب کن 

    نمیدونم والا اول تا سوم این رنگیه سوم تا ششم بنفش

    اصلا خودت رو شماتت نکن ، هرکسی یه ظرفیتی داره و مامانها هم آدمند... و سخت ترین کار دنیا بچه داریه 

     

    جااانم کلاه هاشون رو آخهههه... عاااشق گیسوم :))) 

    فنقلی های مانتوشلوار پوش آدم میخواد قورتشون بده اصن:)))

    پاسخ:
    واقعا سخت‌ترین کار 🥺🤦 

    عزیزم ♥️😘
    آره خیلی کوچیکن 🥺🥺🥺
  • حامد سپهر
  • این قسمت: مادر کلافه:))

    واقعا بچه‌ها وقتی نمیخوان حرف گوش کنن نمیشه کاریش کرد باید از راه کتک وارد شد اونم که مامان باباها دلشون نمیاد، جای مامان باباهای قدیم خالی که یه ذره هم نمیشد پیششون ناز کرد:))

    پاسخ:
    کلافه هااااااا 😂 
    به خدا اینا رو بزنی بدتر هم میشن 
    از بسسس رو دارن 

    آره بابا ناز چیه 😂😂😂 

    عجب پستی بود! چقدر قابل درک... همسر من میدونه من فقط شبهایی از فشار دوقلوداری گریه میکنم که بچه‌ها رو دعوا کرده باشم. وقتایی که تحمل کردم، فقط لهم ولی روانم پاک و آسوده‌س... هیچ وقت از خستگی اشک نریختم، فقط عذاب وجدان از پا درم میاره

     

    چقدر نازن دخترات با اینکه خط کشیدی رو صورتشون❤️

    پاسخ:
    الهی عزیزم تو کارت خیلی خیلی سخته 🤦❤️ 
    امیدوارم باطری‌هات همیشه پر باشن که بتونی از پس بچه‌داری بربیای :) 

    عزیزم ♥️

    بیا بغلم فقط

    پاسخ:
    عزیزم ♥️♥️♥️♥️😘😘😘😘

    دختر خوب زندگی خوب یا بد همینه .. بیا برا خودت سخت ترش نکن .. ما مامانا همیشه آماده عذاب وجدان گرفتن و خودسرزنشی و خودآزاری هستیم ولی واقعیت اینه که ما آدم آهنی نیستیم و بیشتر از حد از خودمون مایه میزاریم.. به خودت از چشم بچه ها نگاه کن که چقدر ساده و زود از دلشون پاک میشه و راحت میگن مامان دوستت دارم..دیگه بعدش پرونده اش رو ببند همین. گذشته خوبه بشرطی که به خاطراتی که حس زندگی و نشاط بهت بدن بچسبی ..برا خودت غصه سازی نکن.. از دست نوازشت رو بچه ها لذت ببر دیگه هیچوقت این سنشون تکرار نمیشه دیگه هیچوقت خودتم تو این سن نیستی.. بجای قول دادن بخودت و یه برگه بنویس نمیخام وقت لجبازی فلانی سرش داد بزنم ..برا من جواب داد شاید براشماهم نوشتنش رو برگه معجزه کنه.. واقعیتش اینه عادی شدن ها اجازه نمیده عظمت داشتنشونو حس کنیم

    پاسخ:
    آره عزیزم می‌دونم زندگی همینه 
    اوهووووم
    بچه‌ها که ماهن مثل فرشته ن
    سنشون تکرار نمیشه 🥺 می‌دونم 

    ممنونم دوست خوبم ❤️
  • متانویا ...
  • گوشت رو بکشم؟ چرا از خودت توقعات عجیب غریب داری؟  

    مادری درست... دوست داری بچه‌هات همیشه دلشون شاد باشه درست ولی یادت نره آدمی و هر آدمی ممکنه یک جاهایی اشتباه کنه و مهم نیست که اشتباهی داشتی یا داری مهم اینه که میدونی اشتباه کردی و سعی میکنی جبرانش کنی پس ناراحتی نداره، کاش من نبوده بودم نداره، تو خیلی خوبی جانم خیلی خیلی خوبی انقدر خودت رو سرزنش نکن!

    پاسخ:
    نکش 🤣 
    از چیزهای جدا نشدنی مادر بودن همین عذاب وجدان‌هاست. 
    تو خیلی خیلی لطف داری عزیزم ♥️
  • متانویا ...
  • تو مامان خوبی هستی به خودت عذاب وجدان نده جانم

    ناح حقیقت رو گفتم

    پاسخ:
    😘😘😘😘♥️♥️♥️♥️
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">